مطالب

ترور سردار سلیمانی به عنوان برگ برنده‌ی ترامپ در انتخابات


شنبه , 8 دی 1403
ترور سردار سلیمانی به عنوان برگ برنده‌ی ترامپ در انتخابات
امروز که این یادداشت را می خوانید انتخابات آمریکا به اتمام رسیده است. انتخاباتی که برگزاری و هر موضعی در قبال آن داشته باشیم همواره موضوعی مهم و موثر در سپهر سیاست جهانی بوده است. نه از آنروکه آمریکا ابرقدرت دنیاست، چه آنکه کافی است جریان همین مناظره‌های انتخاباتی را طی چند دورۀ اخیر دنبال کنید تا دریابید، دیگر اینچنین نیست؛ اما این انتخابات، کماکان مهم است؛ زیرا در آن، آمریکا خودش و جهان را روایت می‌کند. شاید هیچ انتخاباتی در دنیا به اندازه انتخابات آمریکا «روایت جهان» نباشد. البته آمریکا نهایتاً چیزی بیش از یک دولت ملی، در میان بیش از دویست کشور دنیا نیست، اما سیاست آمریکا بیش از سیاست هر کشور دیگری، ادامۀ سیاست جهانی است. شاید آمریکا دیگر قدرتمندترین کشور دنیا نباشد، اما همچنان نزدیک‌ترین فاصله را با مسائل مهم سیاست بین‌الملل دارد.
یکی از مهم ترین مسائلی که دوره‌ی قبل ترامپ را امیدوار کرد به پیروزی، ترور سردار بزرگیست که فقط متعلق به ایران نبود. سرداری بین المللی با بیشترین تاثیر بر رویکردهای سیاسی.
آنچه در این یادداشت می‌آید سخنرانی‌های شهید بزرگورا سید حسن نصرالله درباره‌ی چرایی تلاش ترامپ برای ترور سردار عزیزمان است.
به طور خلاصه شهیدسیدحسن نصرالله ناکامی‌های آمریکا در منطقه را اینطور بیان می‌کنند:
ناکامی‌های پی در پی و نبود دستاورد قابل‌توجه در صحنه‌ی سیاست خارجی، به خصوص خاورمیانه، مهم‌ترین ناکامی آمریکا را شکست مفتضحانه‌ در عراق می‌داند.
شکست در هدفی که از ابتدا روی آن تاکید کرده بود. از میان برداشتن نظام مقدس جمهوری اسلامی. و حتی شکست در پایین‌ترین سطح اهدافش یعنی تغییر رفتار ایران. و تسلط بر رفتار سیاسی ایران.
ناکامی و شکست و سردرگمی در سوریه
شکست در لبنان و مخدوش کردن چهره‌ی مقاومت
شکست در یمن جهت جلوگیری از توانایی نظامی بیشتر یمنی ها
شکست در افغانستان
شکست درباره‌ی فلسطین و چیزی که «معامله ی قرن» می‌نامید.

سخنرانی سید شهید در مراسم یادبود سردار سلیمانی 14 دی ماه 1398
«چیز دیگری هم که به انگیزه‌های اقدام در این زمان و این چنین آشکار و بی‌پرده مربوط است؛ مجموعه‌ای از شرایط و اوضاع منطقه، و ناامیدی‌ها دستاوردها، و حاصل جمع درگیری‌های جاری است. از جمله رویدادهای اخیر عراق، آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. نگاه کردن به این صحنه، اهداف ترور، و مسئولیت همه‌ی ما برای رویارویی با اهداف آن را مشخص می‌کند. و اما جزئیات این موضوع:
سه سال از شروع ریاست جمهوری ترامپ می‌گذرد؛ او سیاست خارجی‌اش را درباره‌ی منطقه‌ی ما و جهان اعلام کرده است. وقتی ترامپ و مدیرانش به حاصل جمع سه سال گذشته نگاه می‌کنند چه دارند؟
ناکامی پشت ناکامی؛ پشت ناتوانی؛ پشت سرگردانی؛ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هیچ چیزی ندارد که در سطح سیاست خارجی، به ویژه در منطقه‌ی ما به مردمش ارائه کند. اجازه بدهید نگاهی به مصادیق بیندازیم.
ایران
ترامپ از روز اول هدفی را تعیین کرد؛ و آن ساقط کردن نظام اسلامی ایران بود. این همان چیزی بود که جان بولتون دقیقا دو سال پیش وعده‌اش را داد در جشن‌های منافقین ایران. برای آغاز سال نو حاضر شد، و سخنرانی کرد؛ و به آن‌ها وعده داد جشن آغاز سال نو میلادی بعدی در تهران خواهد بود.
جان بولتون رفت، اما نظام اسلامی در تهران باقی ماند. این سیاست جان بولتون نبود. او مشاور امنیت ملی بود؛ که استراتژی ترامپ را در زمینه‌ی ایران بیان می‌کرد. بنابراین هدف اول ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی بود.
پایین‌ترین هدفی که دنبال می‌کرد چیزی بود که اسمش را تغییر رفتار می‌گذاشت. یعنی به زانو درآوردن ایران؛ مهار ایران؛ تسلط بر رفتار سیاسی ایران؛ و نهایت رسیدن به یک توافق هسته‌ای جدید. توافقی درباره‌ی موشک بالستیک؛ و دست آخر توافقی درباره مسائل منطقه.
برای ایجاد فتنه‌ی داخلی تحریک کردند. از تمامی عوامل و دست‌نشانده‌های منطقه استفاده بردند.و همگی شکست خورد.
او به سمت انتخابات می‌رود؛ اما نه می‌تواند به مردم آمریکا بگوید، من نظام جمهوری اسلامی ایران را ساقط کردم؛ نه می‌تواند بگوید من نظام جمهوری اسلامی را به زانو درآوردم؛ و نه می‌تواند بگوید من توافق هسته‌ای جدیدی را بر ایران تحمیل کردم... خب درباره‌ی این هدف چه دارد که به مردم آمریکا بگوید؟ شکست، ناتوانی، و بدتر جسارت بیشتر و روزافزون ایران.
عراق
پروژه‌ی واقعی ترامپ در عراق چه بود؟ برادران، راستش لازم نیست ما منابع محرمانه‌ای در سیا یا پنتاگون داشته باشیم؛ که برایمان اطلاعات بیاورند. نه، او بسیار شفاف حرف می‌زند. ترامپ خیلی شفاف و روشن است. چون خودش را در موضع بالا می‌بیند. و مستکبر است. اصلا کسی را روبرویش نمی‌بیند؛ اصلا هیچ کشور، قانون، و سازمان بین‌المللی، و جامعه بین‌المللی، را به رسمیت نمی‌شناسد.
ترامپ در طول تبلیغات انتخاباتی‌اش چه می‌گفت؟ می‌گفت: نفت عراق حق ماست حق آمریکاست... وقتی هم از او می‌پرسند؛ چطور می‌خواهی این‌کار را بکنی؟ در حالی که عراق حکومت دارد. (من خواهش می‌کنم به این جملات دقت شود. به ویژه برادرانمان در عراق اگر سخنانم را می‌شنوند.) بعد می‌گوید عراق حکومت ندارد که! حکومت ندارد که. چیزی به اسم عراق وجود ندارد. برگردید به متن سخنانش با صدا و تصویر خودش ببینید.
بعد تحت عنوان مبارزه با داعش، پایگاه‌های آمریکایی، دوباره پیرامون مناطق نفتی برپا می‌شوند. و بعد منابع عراق را تحلیل می‌برند؛ و به عراق سلاح می‌فروشد؛ و در تصمیمات سیاسی عراق مداخله می‌کند؛ و حکومت عراق را ضعیف می‌کنند.
مشکل واقعی‌اش با حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی و بقیه جوانان این‌جا بود... اما دیدید که این پروژه در عراق شکست خورد. چگونه؟... اینجا حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس به عنوان عامل اصلی برای این فیصله دادن از راه می‌رسند.
نیروهای بسیج مردمی گروهان‌های مقاومت عراق، دوشادوش ارتش عراق، و نیروهای امنیتی مختلف، با پشتیبانی ملت عراق، و فراخوان پشتیبانی، و تایید مطلق مرجعیت دینی، توانستند این نبرد را در عرض چند سال تمام کنند. بهانه از دست آمریکایی‌ها گرفته شد...
ترامپ همچنین می‌فهمد جنگ با ایران یک موضوع عظیم و مخاطره آمیز و شدید ماجراجویانه است. پس کوچک‌تر از جنگ چه چیزی وجود دارد؟ چیزی که به جنگ منجر نشود. چه چیزی هست که اگر آمریکا انجام دهد می‌تواند ما را وارد مرحله و معادلات و شرایط جدید کند.
پس علت انتخاب قاسم سلیمانی این بود. به این نتیجه رسیدند که سراغ کانون خط مقاومت برود. خب این کانون کیست؟ ...چند هفته قبل به او گفته بودم در آمریکا و روزنامه‌ها و مجلات آمریکایی بسیار روی شما تمرکز کردند. عکس شما را در صفحه اول قرار می‌دهند؛ و در آمریکا از شما به نام «سردار بی‌جایگزین» نام می‌برند. و این زمینه‌سازی رسانه‌ای و سیاسی برای ترور شماست. طبیعتا حاج قاسم خندید، وگفت: «خدا کند! دعا کن!»...
پژوهش کردند و دیدند، وقتی به خط مقاومت می‌آیند؛ هر جا می‌روند با یک شخص تکراری به نام قاسم سلیمانی مواجه می‌شوند. فلسطین، غزه، لبنان، سوریه، عراق، افغانستان، قاسم سلیمانی در تک تک جزئیات مقاومت حضور داشت.
از بدیهیات است که آنها می‌دانستند قاسم سلیمانی برای ایران چقدر ارزش دارد. آمریکایی‌ها گرچه قاسم سلیمانی را ترور کردند تا عراق را نبازند، آن را باختند. آنها ابومهدی مهندس را ترورکردند تا عراق را نبازند. اما آن را باختند.
نویسنده : زهره مومنیان


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب