عکس به عنوان یک ابزار رسانهای بدون کلام، قدرت انتقال سریع پیام را دارد. عکاس با تغییر زاویه، سایهها، نور و جهت نور، شرایط زمان و مکان و… میتواند تصویر ذهنی متفاوتی از واقعیت برای مخاطب بسازد. مفاهیم و پیامهای هدفمند پیش و پس از انتشار عکس نیز میتواند ذهنیت جامعه را به گونهای که رسانه طرح ریزی کرده است شکل دهد.
مایکل مور مستند ساز آمریکایی پس از ترور حاج قاسم در توییتی عکس حاج قاسم را گذاشت و ذیل آن نوشت: …این مرد را میشناسید؟… تا پایان امروز به شما آموزش داده میشود که از او متنفر باشید… او در این توییت به تأثیر رسانه بر افکار عمومی اشاره دارد.
تصویری که رسانههای غربی تلاش کردند از فرمانده سپاه قدس در افکار عمومی بسازند، تصویر تحریف شده سردار سلیمانی بود. شاید تصویر روی جلد مجله سیاسی از حاج قاسم در آخرین شماره با عنوان «الهه انتقام» را بتوان از تأثیرگذارترین عکسها در رسانههای غربی عنوان کرد. این عکس و پیام آن، ذهن مخاطب غربی را درگیر تصویر یکبعدی از حاج قاسم کرد. رسانهها تلاش کردند افکار عمومی را برای فشارهای بعدی بر ایران و محور مقاومت همراه کنند. اما دلیل اصلی این عکس را باید در جای دیگری جستجو کرد. به عبارتی این میدان نبرد دو مکتب در قالب تصاویر بود.
پس از پیروزیهای محور مقاومت، تصاویر حاج قاسم در شبکههای اجتماعی منتشر شد و بازتاب گستردهای به همراه داشت. این امر محدود به منطقه نبود. کاربران آمریکایی توییتر عکس جدید حاج قاسم را منتشر کردند و تیتری را برای آن برگزیدند. و نوشتند «هر کس با سردار سلیمانی بجنگد قطعاً شکست خواهد خورد و باید کف رینگ را ببوسد».
افکار عمومی با فرماندهای شجاع، با صلابت، دارای زکاوت و هوشمندی و در عین حال صمیمی، فداکار، مهربان در تصاویر آشنا میشد. گسستن حصار رسانهها با انتشار عکسها، نگاه افکار عمومی را به فرمانده سپاه قدس، مقاومت، ایران و تروریست داعش تغییر میداد. تغییر نگاه میتوانست به الگوگیری از حاج قاسم و همراهی با این جریان منجر شود. این امر مکتب سردار سلیمانی را در دنیای غرب بازتولید میکرد.
تلاش برای تحریف حاج قاسم و نشان دادن او به عنوان یک دشمن انتقامجو در نزد افکار عمومی یک حالت تدافعی در رسانههای وابسته بود. این رسانهها تلاش کردند با حذف بخش بزرگی از واقعیت زندگی سردار سلیمانی، مخاطب را فریب دهند.
شاید اغلب ما تصویر فرمانده سپاه قدس را بر روی آن مجله آمریکایی در رسانهها دیدیم. اما تصاویری در ذهن ما محدود به این عکس و پیام نشد. بلکه ما حاج قاسم را در آغوش رهبر، حاج قاسم را دست بر سینه مقابل مادر شهید، سردار را در حال گفتگو و خنده با کارگران صحن حضرت زهرا(س) در نجف، سردار سلیمانی را لبخند به لب در کنار رزمندگان جبهه مقاومت با ملیتهای مختلف دیدهایم. ما حاج قاسمی که فرزند شهید را در آغوش میگیرد و همراه با او اشک میریزد دیدهایم. حاج قاسم را دیدیم که چگونه برای سیل و زلزله حضور دارد. سردار سلیمانی برای ما مظهر «اَشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بود. ما در ایران بیش از اخم، لبخند، صبوری، فداکاری، صداقت و همه حسهای خوب را میدیدیم.
فرمانده سپاه قدس یک نماد از زیباترین تصویر ذهنی ماست. او تصویری حقیقی و افتخارآمیز از نماینده ایران در منطقه است. فرمانده سپاه قدس ما را به یاد مالک در لشکر علی(ع) میاندازد . ما همه اسطورهها و الگوهای خود را در گفتار، رفتار و سبک زندگی او نمایان میدیدیم. همانطور که بعد از شهادت هم او را نماد ابوالفضل(ع) در لشکر امام حسین(ع) میدیدیم.
بعد از شهادت حاج قاسم فضا تغییر کرد. کاربران عکسهای سردار سلیمانی را در همه حالات منتشر میکردند و این کار فریب رسانهای و تصویر ذهنی ساخته رسانههای وابسته را فرو میریخت. بسیاری از مردمی که تا دیروز اطلاعات اندکی در مورد فرمانده ایرانی جنگ عراق داشتند او را در عکسهایی متفاوت میدیدند. گردش آزاد اطلاعات که رسانههای غربی همواره بر آن تأکید و بر روی آن مانور میدادند به یکباره تبدیل به حذف و سانسور عکسهای حاج قاسم، حذف پستهای مرتبط و بستن حساب کاربری در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی شد. اینستاگرام به این امر بسنده نکرد و کاربران را تهدید میکرد که در صورت تکرار صفحه را محدود و یا به طور کامل دسترسی کاربر را قطع میکرد.
عکسی که بعد از شهادت حاج قاسم در رسانههای غربی وابسته منعکس شد غالباً همان عکس روی جلد مجله بود. تصویر مراسم تشییع حاج قاسم هم با همین هدف انتخاب شده است. ترور سردار سلیمانی برنامهای بود که سالها دنبال میشد اما قبل از این جنایت تلاش شد افکار عمومی را برای آن توجیه کنند و پس از شهادت فرمانده دلاور و فداکار ایرانی را به عنوان یک تروریست معرفی کنند.
گرچه سانسور رسانهای و حذف تصاویر حاج قاسم محبوب و خوشرو، توانست از سرعت انتقال پیام عدالتخواهانه و صلح جویانه او بکاهد اما امکان حذف مکتب سلیمانی و جریان مقاومت که به فرموده رهبر انقلاب تبدیل به نرمافزار شده است امکان پذیر نیست.
۰
مایکل مور مستند ساز آمریکایی پس از ترور حاج قاسم در توییتی عکس حاج قاسم را گذاشت و ذیل آن نوشت: …این مرد را میشناسید؟… تا پایان امروز به شما آموزش داده میشود که از او متنفر باشید… او در این توییت به تأثیر رسانه بر افکار عمومی اشاره دارد.
تصویری که رسانههای غربی تلاش کردند از فرمانده سپاه قدس در افکار عمومی بسازند، تصویر تحریف شده سردار سلیمانی بود. شاید تصویر روی جلد مجله سیاسی از حاج قاسم در آخرین شماره با عنوان «الهه انتقام» را بتوان از تأثیرگذارترین عکسها در رسانههای غربی عنوان کرد. این عکس و پیام آن، ذهن مخاطب غربی را درگیر تصویر یکبعدی از حاج قاسم کرد. رسانهها تلاش کردند افکار عمومی را برای فشارهای بعدی بر ایران و محور مقاومت همراه کنند. اما دلیل اصلی این عکس را باید در جای دیگری جستجو کرد. به عبارتی این میدان نبرد دو مکتب در قالب تصاویر بود.
پس از پیروزیهای محور مقاومت، تصاویر حاج قاسم در شبکههای اجتماعی منتشر شد و بازتاب گستردهای به همراه داشت. این امر محدود به منطقه نبود. کاربران آمریکایی توییتر عکس جدید حاج قاسم را منتشر کردند و تیتری را برای آن برگزیدند. و نوشتند «هر کس با سردار سلیمانی بجنگد قطعاً شکست خواهد خورد و باید کف رینگ را ببوسد».
افکار عمومی با فرماندهای شجاع، با صلابت، دارای زکاوت و هوشمندی و در عین حال صمیمی، فداکار، مهربان در تصاویر آشنا میشد. گسستن حصار رسانهها با انتشار عکسها، نگاه افکار عمومی را به فرمانده سپاه قدس، مقاومت، ایران و تروریست داعش تغییر میداد. تغییر نگاه میتوانست به الگوگیری از حاج قاسم و همراهی با این جریان منجر شود. این امر مکتب سردار سلیمانی را در دنیای غرب بازتولید میکرد.
تلاش برای تحریف حاج قاسم و نشان دادن او به عنوان یک دشمن انتقامجو در نزد افکار عمومی یک حالت تدافعی در رسانههای وابسته بود. این رسانهها تلاش کردند با حذف بخش بزرگی از واقعیت زندگی سردار سلیمانی، مخاطب را فریب دهند.
شاید اغلب ما تصویر فرمانده سپاه قدس را بر روی آن مجله آمریکایی در رسانهها دیدیم. اما تصاویری در ذهن ما محدود به این عکس و پیام نشد. بلکه ما حاج قاسم را در آغوش رهبر، حاج قاسم را دست بر سینه مقابل مادر شهید، سردار را در حال گفتگو و خنده با کارگران صحن حضرت زهرا(س) در نجف، سردار سلیمانی را لبخند به لب در کنار رزمندگان جبهه مقاومت با ملیتهای مختلف دیدهایم. ما حاج قاسمی که فرزند شهید را در آغوش میگیرد و همراه با او اشک میریزد دیدهایم. حاج قاسم را دیدیم که چگونه برای سیل و زلزله حضور دارد. سردار سلیمانی برای ما مظهر «اَشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بود. ما در ایران بیش از اخم، لبخند، صبوری، فداکاری، صداقت و همه حسهای خوب را میدیدیم.
فرمانده سپاه قدس یک نماد از زیباترین تصویر ذهنی ماست. او تصویری حقیقی و افتخارآمیز از نماینده ایران در منطقه است. فرمانده سپاه قدس ما را به یاد مالک در لشکر علی(ع) میاندازد . ما همه اسطورهها و الگوهای خود را در گفتار، رفتار و سبک زندگی او نمایان میدیدیم. همانطور که بعد از شهادت هم او را نماد ابوالفضل(ع) در لشکر امام حسین(ع) میدیدیم.
بعد از شهادت حاج قاسم فضا تغییر کرد. کاربران عکسهای سردار سلیمانی را در همه حالات منتشر میکردند و این کار فریب رسانهای و تصویر ذهنی ساخته رسانههای وابسته را فرو میریخت. بسیاری از مردمی که تا دیروز اطلاعات اندکی در مورد فرمانده ایرانی جنگ عراق داشتند او را در عکسهایی متفاوت میدیدند. گردش آزاد اطلاعات که رسانههای غربی همواره بر آن تأکید و بر روی آن مانور میدادند به یکباره تبدیل به حذف و سانسور عکسهای حاج قاسم، حذف پستهای مرتبط و بستن حساب کاربری در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی شد. اینستاگرام به این امر بسنده نکرد و کاربران را تهدید میکرد که در صورت تکرار صفحه را محدود و یا به طور کامل دسترسی کاربر را قطع میکرد.
عکسی که بعد از شهادت حاج قاسم در رسانههای غربی وابسته منعکس شد غالباً همان عکس روی جلد مجله بود. تصویر مراسم تشییع حاج قاسم هم با همین هدف انتخاب شده است. ترور سردار سلیمانی برنامهای بود که سالها دنبال میشد اما قبل از این جنایت تلاش شد افکار عمومی را برای آن توجیه کنند و پس از شهادت فرمانده دلاور و فداکار ایرانی را به عنوان یک تروریست معرفی کنند.
گرچه سانسور رسانهای و حذف تصاویر حاج قاسم محبوب و خوشرو، توانست از سرعت انتقال پیام عدالتخواهانه و صلح جویانه او بکاهد اما امکان حذف مکتب سلیمانی و جریان مقاومت که به فرموده رهبر انقلاب تبدیل به نرمافزار شده است امکان پذیر نیست.
۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب