شیطان در محاصره
مسئله فلسطین و اشغال سرزمینهای اسلامی به دست رژیم صهیونیستی یکی از اصلیترین چالشهای دنیای اسلام در قرن اخیر بوده است. در طول دههها، بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی شعار حمایت از فلسطین را سر دادهاند، اما کمتر کسی توانسته این شعار را به یک راهبرد عملیاتی و میدانی تبدیل کند.
در این میان نام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی بهعنوان یکی از اثرگذارترین معماران جبهه مقاومت و از مهمترین کسانی که پروژه محاصره و تضعیف رژیم صهیونیستی را پیگیری کرد، در تاریخ ماندگار شده است.
بررسی اقدامات او نشان میدهد که این فعالیتها نه تنها جغرافیای مقاومت را گسترش داد بلکه هزینههای اشغالگری را برای رژیم منحوس صهیونی به شدت افزایش یافت. در ادامه این یادداشت برخی از این اقدامات و تبعات آنها را مرور میکنیم:
ساختاردهی به جبهه مقاومت منطقهای
حاج قاسم سلیمانی، صرفاً یک فرمانده ایرانی نبود؛ او توانست جریانهای مقاومت از لبنان تا فلسطین، از سوریه تا عراق و حتی یمن را به هم متصل کند. این یعنی شهید سلیمانی در نقش یک نیروی انقلابی و فراسازمانی برای اهداف انقلاب اسلامی تلاش میکرد و نقشه راه ترسیم شده برای این روش را بهخوبی میدانست.
همچنین حاج قاسم برای پیادهسازی این نقشه راه، بهخوبی ابزارهای موجود را استفاده میکرد و در اجرا نیز با ایدهها و نبوغی که داشت پیشرفتها را در میدان و خارج از آن رقم میزد.
به طور مثال شبکهسازی شهید سلیمانی و سربازانش باعث شد که دست رژیم بسته شود و این موضوع را به وضوح در مبارزات مردم سوریه شاهد بودیم.
تبعات این فعالیتها، شکلگیری محور مقاومت بهعنوان یک «ارتش نامرئی» بود؛ که از چندین جبهه میتواند تلآویو را تحت فشار قرار دهد. به طور مثال جنگ 33 روزه نشان داد که چقدر ارتش صهیون میتواند ضربهپذیر باشد؛ ارتشی که عملاً در روزهای آخر نبرد با نیروهای حزب الله زمینگیر شده بود و تلاش میکرد به هر نحوی که شده خودش را از این مهلکه خارج کند و پرچم سفید تسلیم را بالا ببرد.
تقویت توان موشکی مقاومت
انتقال دانش فنی، آموزش و حمایت لجستیکی به گروههای فلسطینی بهویژه حماس و جهاد اسلامی بخشی از راهبرد حاج قاسم بود، که کفه میدان را به نفع مقاومت سنگین کرد.
در نتیجه، فلسطینیها از پرتاب سنگ و عملیاتهای فردی، به قدرت موشکی گسترده رسیدند که قادر است تلآویو، حیفا و حتی جنوب سرزمینهای اشغالی را زیر آتش بگیرد. این اتفاق در لبنان هم افتاد و در عمل، نیروهای صهیون از دست این موشکها در امان نبودند؛ و هر وقت حملات وحشیانهای را به مردم فلسطین و لبنان شروع میکردند مقاومت آنها را مورد هجوم موشکی قرار میداد.
نتیجه این دستاورد مهم، ایجاد بازدارندگی واقعی بود چرا که امروز رژیم صهیونیستی دیگر نمیتواند بدون هزینه انسانی و روانی وارد غزه شود و این موضوع فشارهای زیادی را به سردمداران جنگطلب این رژیم وارد میکند، و افکار عمومی داخل و خارج از سرزمینهای اشغالی را علیه آنها میشوراند.
ایجاد محاصره روانی علیه صهیونیستها
حاج قاسم با طراحی عملیاتهای همزمان در جبهههای مختلف، نوعی محاصره روانی علیه اسرائیل ایجاد کرد. صهیونیستها به جای اطمینان به «برتری نظامی مطلق»، وارد دوران «ترس دائمی از حمله» شدند. این موضوع در مقاطع زمانی مختلف، مهاجرت معکوس یهودیان، تضعیف روحیه جامعه صهیونی و بحران در هویت و انسجام داخلی رژیم را به همراه داشته و دارد.
به عبارت دیگر شهید سلیمانی با تشکیل این جبهه، یک عملیات ترکیبی را علیه رژیم به راه انداخت که مجموع عملیات روانی و نظامی، باعث ترس شدید صهیون، و احساس نبود امنیت در شهرکها را برای شهروندان رژیم به همراه داشت.
تثبیت معادله بازدارندگی؛ از جنوب لبنان تا غزه
طی این سالها که انتفاضه در حال اوج گرفتن بود. مهمترین سلاح مردم فلسطین همین سنگ و مواد منفجره دستساز بود، که یک جنگ تن به تن را با سربازان رژیم صهیون رقم میزد. اما با چرخش استراتژیک در این زمینه، حزبالله لبنان در زمان فرماندهی حاج قاسم، به پیشرفتهترین سطح تسلیحاتی خود رسید.
نیروها در غزه نیز بهعنوان «پایگاه مقاومتی کوچک اما پرقدرت» تثبیت شدند. به علاوه تأکید رهبر معظم انقلاب نیز بر این بود که کرانه باختری هم باید مسلح شود.
اینجا بود که رژیم صهیونیستی مجبور شد در استراتژیهایش تغییرات اساسی ایجاد کند و از سیاست تهاجمی دائم، به سیاست دفاعی و «ساخت دیوار و گنبد آهنین» روی آورد، که هزینههای زیادی را برای رژیم به همراه داشت. البته نباید فراموش کنیم که گنبد آهنین برای از بین بردن حملات موشکهای پیشرفته طراحی شده بود و خیلی روی موشکهای لبنان و فلسطین اثر ویژه نداشت.
همچنین طی جنگ 12 روزه و حملات پیش از آن که جمهوری اسلامی ایران انجام داد نقاط ضعف این سامانهها به وضوح پیدا شد. چرا که قدرت موشکی ایران بسیار ویژه بوده، و تقریباً هیچ کدام از سامانههای موشکی دنیا، یارای مقابله با آن را ندارند. این یعنی استراتژی جدید و پر هزینه صهیون با شکست مواجه شده است.
جمعبندی
میتوان گفت مهمترین ضربه به صهیونیستها جایی خورد که این گردش استراتژیک اتفاق افتاد. مبارزه تن به تن با سنگ که طی سالهای گذشته مرسوم بود؛ و جان فلسطینیان مظلوم و مردم شریف را میگرفت. امروز به جنگهای موشکی با رژیم تا دندان مسلح تبدیل شده، تا در نهایت مجموع این استراتژیها موجب بازدارندگی و افزایش هزینهها برای رژیم منحوس صهیونی شده و زوال آن را نزدیکتر کند.
محمد جواد قائدی
مسئله فلسطین و اشغال سرزمینهای اسلامی به دست رژیم صهیونیستی یکی از اصلیترین چالشهای دنیای اسلام در قرن اخیر بوده است. در طول دههها، بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی شعار حمایت از فلسطین را سر دادهاند، اما کمتر کسی توانسته این شعار را به یک راهبرد عملیاتی و میدانی تبدیل کند.
در این میان نام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی بهعنوان یکی از اثرگذارترین معماران جبهه مقاومت و از مهمترین کسانی که پروژه محاصره و تضعیف رژیم صهیونیستی را پیگیری کرد، در تاریخ ماندگار شده است.
بررسی اقدامات او نشان میدهد که این فعالیتها نه تنها جغرافیای مقاومت را گسترش داد بلکه هزینههای اشغالگری را برای رژیم منحوس صهیونی به شدت افزایش یافت. در ادامه این یادداشت برخی از این اقدامات و تبعات آنها را مرور میکنیم:
ساختاردهی به جبهه مقاومت منطقهای
حاج قاسم سلیمانی، صرفاً یک فرمانده ایرانی نبود؛ او توانست جریانهای مقاومت از لبنان تا فلسطین، از سوریه تا عراق و حتی یمن را به هم متصل کند. این یعنی شهید سلیمانی در نقش یک نیروی انقلابی و فراسازمانی برای اهداف انقلاب اسلامی تلاش میکرد و نقشه راه ترسیم شده برای این روش را بهخوبی میدانست.
همچنین حاج قاسم برای پیادهسازی این نقشه راه، بهخوبی ابزارهای موجود را استفاده میکرد و در اجرا نیز با ایدهها و نبوغی که داشت پیشرفتها را در میدان و خارج از آن رقم میزد.
به طور مثال شبکهسازی شهید سلیمانی و سربازانش باعث شد که دست رژیم بسته شود و این موضوع را به وضوح در مبارزات مردم سوریه شاهد بودیم.
تبعات این فعالیتها، شکلگیری محور مقاومت بهعنوان یک «ارتش نامرئی» بود؛ که از چندین جبهه میتواند تلآویو را تحت فشار قرار دهد. به طور مثال جنگ 33 روزه نشان داد که چقدر ارتش صهیون میتواند ضربهپذیر باشد؛ ارتشی که عملاً در روزهای آخر نبرد با نیروهای حزب الله زمینگیر شده بود و تلاش میکرد به هر نحوی که شده خودش را از این مهلکه خارج کند و پرچم سفید تسلیم را بالا ببرد.
تقویت توان موشکی مقاومت
انتقال دانش فنی، آموزش و حمایت لجستیکی به گروههای فلسطینی بهویژه حماس و جهاد اسلامی بخشی از راهبرد حاج قاسم بود، که کفه میدان را به نفع مقاومت سنگین کرد.
در نتیجه، فلسطینیها از پرتاب سنگ و عملیاتهای فردی، به قدرت موشکی گسترده رسیدند که قادر است تلآویو، حیفا و حتی جنوب سرزمینهای اشغالی را زیر آتش بگیرد. این اتفاق در لبنان هم افتاد و در عمل، نیروهای صهیون از دست این موشکها در امان نبودند؛ و هر وقت حملات وحشیانهای را به مردم فلسطین و لبنان شروع میکردند مقاومت آنها را مورد هجوم موشکی قرار میداد.
نتیجه این دستاورد مهم، ایجاد بازدارندگی واقعی بود چرا که امروز رژیم صهیونیستی دیگر نمیتواند بدون هزینه انسانی و روانی وارد غزه شود و این موضوع فشارهای زیادی را به سردمداران جنگطلب این رژیم وارد میکند، و افکار عمومی داخل و خارج از سرزمینهای اشغالی را علیه آنها میشوراند.
ایجاد محاصره روانی علیه صهیونیستها
حاج قاسم با طراحی عملیاتهای همزمان در جبهههای مختلف، نوعی محاصره روانی علیه اسرائیل ایجاد کرد. صهیونیستها به جای اطمینان به «برتری نظامی مطلق»، وارد دوران «ترس دائمی از حمله» شدند. این موضوع در مقاطع زمانی مختلف، مهاجرت معکوس یهودیان، تضعیف روحیه جامعه صهیونی و بحران در هویت و انسجام داخلی رژیم را به همراه داشته و دارد.
به عبارت دیگر شهید سلیمانی با تشکیل این جبهه، یک عملیات ترکیبی را علیه رژیم به راه انداخت که مجموع عملیات روانی و نظامی، باعث ترس شدید صهیون، و احساس نبود امنیت در شهرکها را برای شهروندان رژیم به همراه داشت.
تثبیت معادله بازدارندگی؛ از جنوب لبنان تا غزه
طی این سالها که انتفاضه در حال اوج گرفتن بود. مهمترین سلاح مردم فلسطین همین سنگ و مواد منفجره دستساز بود، که یک جنگ تن به تن را با سربازان رژیم صهیون رقم میزد. اما با چرخش استراتژیک در این زمینه، حزبالله لبنان در زمان فرماندهی حاج قاسم، به پیشرفتهترین سطح تسلیحاتی خود رسید.
نیروها در غزه نیز بهعنوان «پایگاه مقاومتی کوچک اما پرقدرت» تثبیت شدند. به علاوه تأکید رهبر معظم انقلاب نیز بر این بود که کرانه باختری هم باید مسلح شود.
اینجا بود که رژیم صهیونیستی مجبور شد در استراتژیهایش تغییرات اساسی ایجاد کند و از سیاست تهاجمی دائم، به سیاست دفاعی و «ساخت دیوار و گنبد آهنین» روی آورد، که هزینههای زیادی را برای رژیم به همراه داشت. البته نباید فراموش کنیم که گنبد آهنین برای از بین بردن حملات موشکهای پیشرفته طراحی شده بود و خیلی روی موشکهای لبنان و فلسطین اثر ویژه نداشت.
همچنین طی جنگ 12 روزه و حملات پیش از آن که جمهوری اسلامی ایران انجام داد نقاط ضعف این سامانهها به وضوح پیدا شد. چرا که قدرت موشکی ایران بسیار ویژه بوده، و تقریباً هیچ کدام از سامانههای موشکی دنیا، یارای مقابله با آن را ندارند. این یعنی استراتژی جدید و پر هزینه صهیون با شکست مواجه شده است.
جمعبندی
میتوان گفت مهمترین ضربه به صهیونیستها جایی خورد که این گردش استراتژیک اتفاق افتاد. مبارزه تن به تن با سنگ که طی سالهای گذشته مرسوم بود؛ و جان فلسطینیان مظلوم و مردم شریف را میگرفت. امروز به جنگهای موشکی با رژیم تا دندان مسلح تبدیل شده، تا در نهایت مجموع این استراتژیها موجب بازدارندگی و افزایش هزینهها برای رژیم منحوس صهیونی شده و زوال آن را نزدیکتر کند.
محمد جواد قائدی
نظر
ارسال نظر برای این مطلب