نشانیاش را باید از کوه های کردستان و قلاویزان بگیری ، از دشت ها ، صحراها ، بادها ، از تیر و تفنگ ، از کربلای چهار و پنج ، از پاتک های شلمچه ، از آب خروشان اروند ، از خاکریز و سنگر و میدان مین ، از همت و باکری و کاظمی….از مردم مظلوم ، از حرم بی بی از حلب از سوریه و عراق ، خانه اش در دلها بود.نام و عنوان نداشت…سجاده آب کش نبود.مثل مولایش یتیم نواز…درجه هایش را به رخ نمی کشید…..لباسش همیشه خاکی بود و گلی…اهل عمل بود نه تریبون و میز و شعار….یار نظام بود نه بار نظام ، سرباز ایران بود نه سربار ایران ، سوار تانک بود نه سرمایه دار بانک ،مالک سید علی بود و عشقش ولایت فقیه ….قاسم نمیدانیم تو چندمین بودی از آن ۳۱۳ تن….
۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب