به عنوان پاسدار نمونه لشگر انتخاب شده بود.
وقتی می آمد هدیه اش را بگیرد به سختی قدم بر می داشت
با چشم های خیس و گریان نگاهم کرد و گفت : من پاسدار نمونه نیستم حاجی به من ظلم کردی
احساس کردم با تمام وجود به زمین فرو رفت هیچ وقت شرمندگی آن لحظه را در عمرم فراموش نمی کنم
۰
وقتی می آمد هدیه اش را بگیرد به سختی قدم بر می داشت
با چشم های خیس و گریان نگاهم کرد و گفت : من پاسدار نمونه نیستم حاجی به من ظلم کردی
احساس کردم با تمام وجود به زمین فرو رفت هیچ وقت شرمندگی آن لحظه را در عمرم فراموش نمی کنم
۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب