مطالب

کُرسی منتخب


سه شنبه , 28 فروردین 1403
کُرسی منتخب
قرآن می خواند ولو یک صفحه. کار هر روزش بود. محدود به زمان و مکان نمی شد؛ کارش را پیش می برد به قدر صفحه ای. در مسجد، دفتر کار یا روی تلی از خاک، بعد نماز یا زمان خلوت، فرقی نمی کرد. انس او با قرآن کم که نمی شد، هر روز به آن اضافه هم می شد. از مدت ها قبل سفارش پشت سفارش که باید قبل مراسم های بیت الزهرا، کرسی تلاوت قرآن باشد. برپا کردن کرسی های قرآن برایش شده بود از اوجب واجبات. نور قرآن در کلام و وجودش رخنه کرده بود. آن قدر گفت و پیگیر شد که بالاخره کرسی تلاوت را راه انداختیم. خبرش به گوش همگان رسید. هر کسی را که می دید توصیه به قرآن خواندن می کرد و از او دعوت می کرد تا در این جلسات محفل قرآنی حاضر شوند. دور تا دور شبستان رحل می چیدیم و قرآن می گذاشتیم. کم کم آمدند و کرسی ها پُر شدند. مردم یکی یکی و به نوبت قرآن می خواندند. خود حاجی هم می نشست بین جمعیت. نوبتش که می رسید، یک صفحه قرآن می خواند؛ روان و دلنشین. صدایش از هوای عطرآلود شبستان می رسید به عمق جان آدمی. به جرئت می گویم تنها کرسی و جایگاهی که خیلی برای داشتنش تقلا کرد، همین کرسی های قرآنی شبستان بیت الزهرا بود. گاهی گمان می کنم نزدیک درِ شبستان، نشسته است در حالی که رحل قرآن جلویش باز است و به من لبخند می زند. صوت دلنشین قرآنش، روح را جانی تازه می دهد.
راویان: مهدی صدفی/ علی اصغر سلطانی
منبع: مستند خانه مادری، تهیه شده در ستاد رسانه ای مکتب حاج قاسم

نویسنده : خدیجه بهرامی نیا


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب