شهید سلیمانی پرچمدار حفظ و نشر ارزشهای اسلامیای چون توحید در خارج از مرزهای ایران اسلامی شد. ایشان در داخل کشور نیز حلقهی وصل جریان انقلاب با کسانی شد که میخواستند به هر دلیل از انقلاب جدا شوند. حاج قاسم به تفکر اصیل انقلاب خط میداد. طبیعتا یک فرد با چنین نخبگی فکری و نگاه راهبردی، وجه اسطورهای و قهرمانی دارد تا جایی که دشمن برای متوقف کردن عقیده و راه ایشان دست به ترور و حذف فیزیکیشان زد. اما بر مشتاقان مکتب حاج قاسم واجب است که بدانند ایشان چطور سره از ناسره را تشخیص میداد و چگونه دشمن را در میانهی فتنهها از صالحین و مومنین غربال میکرد. این یادداشت به مولفههای دشمنشناسی و کمک به این شناخت در مکتب فکری_عقیدتی ایشان میپردازد.
پیرو اسلام ناب محمدی
اسلام ناب محمدی، اسلام ظلمستیز، عدالتخواه، مجاهد، طرفدار محرومان، مدافع حقوق پابرهنگان، رنجدیدگان و مستضعفان است. در اسلام اصیلی که سکولار نیست، دین و سیاست در هم تنیدهاند و از همین روست که محدود به خلوت شبانه با معبود الهی نشده و جریانساز حکومت اسلامی میشود. اسلام مکتب سردار سلیمانی، اسلامِ «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»ست که سرشار از قوت و مدد روحی است برای مومنینی که در پیکار با دشمن قدم برمیدارند. و اسلامِ «وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» که در برابر ظلم سر خم نمیکند. هرکه با این سیر انسانساز اسلامی همسو باشد مورد شفقت است و هر که خلافش قدم بردارد دشمنی است که باید در مقابلش ایستادگی کرد. سردار سلیمانی با چنگ زدن به ریسمان همین اسلام، کشور را ترک کرد و در شنزارها و صحراها مشغول مشورتدهی به عراقیها در نبرد تروریسم شد. جایی که خاک صحرا بستر استراحت تن خستهاش بود و هدف هم حمایت از اسلام و مسلمانان و هر انسانی که مورد ظلم دشمنان قرار گرفته بود. حاج قاسم معتقد بود ایران امروز به دلیل اتکا به اسلام ناب محمدی توانست همهی توطئهها را شکست دهد، زیرا کسی که عالم به زمان باشد، فریب دشمن را نمیخورد.
در خدمت توحید
سردار سلیمانی در سخنرانی هفتهی بسیج ۱۳۹۰ ابراز میدارند: «دعاهایی که شما میخوانید، عموما دعاهای توحیدی است، مثل دعای کمیل…» ایشان معتقد بود خوانش قرآن و ادعیه انسان را به توحید میرساند، توحیدی که شهیدساز است، توحیدی که اعتقاد به خدا و کفر به طاغوت را رقم میزند و عبودیت خدا را ترسیم میکند. حاج قاسم با همین نگاه توحیدی در مقابل شاه، صدام، داعش، آمریکا و اسرائیل ایستاد و پیروزیهای مکرر رقم زد.
همسو با ولایت فقیه
سردار سلیمانی اهل جناحبازی و حزبگرایی نبود. تنها خط، جناح و حزبی که قبول داشت پیروی از ولایت فقیه بود. خط امام و ولایت سیاسی هستهی مرکزی دیدگاه ایشان را تشکیل میداد. هرکه با امام و رهبری بود حاج قاسم به او نزدیک بود هر که از امام و رهبری دور میشد، حاج قاسم هم از او فاصله میگرفت؛ شاید بتوان گفت بزرگترین مولفهی دشمنشناسی در مکتب او، جهتگیری انسانها و جریانات با انقلاب و رهبری بود.
ایشان معتقد بود که هرکس به اصول انقلاب پایبند بود ما دست او را میبوسیم. اصول انقلاب توجه به رهبری است، قبول اصل ولایت فقیه است. در وصیتنامهی این شهید بزرگوار آمده است که:«جهان اسلامی پیوسته نیازمند رهبری است. لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنی اعتقاد عقلی دارید، بدانید باید به دور از هرگونه اختلاف، خیمهی ولایت را رها نکنید. اساس دشمنی با جمهوری اسلامی آتش زدن و ویران کردن این خیمه است.» شاید با درنگ در اتفاقات اخیر ایران اسلامی اهمیت این مولفه در اصول دشمنشناسی سردار سلیمانی بهتر و بیشتر درک شود.
طبلهای دو صدایی
در خط مقدم جنگ با دشمن نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج محصول ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحبمنصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی در مقابل دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و سرد کردن، در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است.
اعلام موضع رسمی
سردار سلیمانی در بهمن ۸۸ چند شاخصهی تشخیص دوست از دشمن در فضای فتنهآمیز بیان کردند: «برای اینکه دوست را از دشمن تشخیص بدهید، چه میکنید؟ فتنه مثل شب است، تاریک است. ما باید همدیگر را تکان بدهیم، تکان که نه، هل بدهیم. اعلام موضع کنیم نسبت به دو چیز؛ نسبت به آن چیزی که اعلام موضع نسبت به آن مهم است. پیرامون ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی وقتی اعلام موضع بکنید، میتوانیم در همان تاریکی دوست را از دشمن تشخیص بدهیم.
اتکا به خود و غیر خود
سردار معتقد بود: «انسانهای بیتوجه اگر وابسته نباشند، به آن ایراد میگیرند. دلیل اینکه این نظام به رغم این فشار، این انحصار، این محاصره و این سطوح گوناگونی که وجود دارد سرپا باقی مانده و رشد میکند و هر روز در تلویزیون میشنوید که یک دانش جدیدی و ابتکار جدیدی در بعد نظامی، دارویی و سطوح گوناگون دیگری به دست آمده و افتخار میکنیم و دشمن سر تعظیم فرآورده و این نظام را تحسین میکند، دلیلش اتکا به خود است.» با این نگاه کسانی که تفکری وابسته به غیر دارند و مردم را به بیرون از دایرهی خودباروی سوق میدهند از جرگه خودیها بیرون و به غیرخودیها پیوستهاند.
مردم باید بدانند
آگاهی و آمادگی دو ضلع لازم و ملزوم هم هستند. اگر جامعه آگاه نبود، آماده نمیشود. اگر جامعه آمادگی خاصی بدون آگاهی پیدا کرد، به نتیجه نمیرسد. شما یک لشکر را بیارایید، مجهز کنید، مسلح کنید، به میدان ببرید؛ اما آن شعور و آگاهی لازم را نداشته باشد، فرومیریزد. این در اولین حمله فرومیریزد. آگاهی و آمادگی جامعه به آن چیزی است که فهم مردم را توسعه دهد، شعور مردم را توسعه دهد و خواستههای مردم را تعالی دهد. اگر خواستههای مردم و شعور مردم و فهم مردم تعالی پیدا کرد، مردم خواستههای بلندی را طلب کردند، آن فرونمیریزد. باید به جامعه خود ترویج و تزریق کنیم و این مطلب را بگوییم، اهمیت نظام را برسانیم، این حس به وجود بیاید، اینکه در اطراف خود در طول شانزده سال گذشته قریب به سهمیلیون انسان کشته شدند؛ اما این نظام مصون باقی مانده، این ساده نیست و این ارزش کمی نیست. فرقی بین شمال تهران و جنوب تهران، شرق ایران و غرب ایران و جنوب و شمال ایران ندارد و لذا نظام اهمیت فوقالعادهای دارد و ما که امروز مسئولیت گوناگونی در میدانهای گوناگون داریم، این مسئولیت را با تمام جان به این دلیل باید انجام دهیم که امروز مصداق حقیقی و اسلام مجسم، چطور میگویند امیرالمؤمنین(ع) قرآن ناطق بود، امروز اسلام مجسم نظام جمهوری اسلامی است و همان چیزی است که امامحسین(ع) به خاطر آن جان داد و همه آن ارزشها و همه آن انسانهای بزرگ را داد و فرمود: «ربنا تقبل منّا هذه القربان».
فاطمه مرادی
۳
نظر
ارسال نظر برای این مطلب