مطالب

ولایت محک فتنه است


یکشنبه , 11 دی 1401
ولایت محک فتنه است

رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، ناظر به علمش به فتنه‌های پیش روی امتش فرمود: «هرگاه فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید.» حالا باز ماییم و شب تار فتنه. قرآن که باید پناهمان باشد در آیه‌ی دوم از سوره‌ی عنکبوت  می‌فرماید: «أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لایفتنون… آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و دچار فتنه نخواهند شد؟!» مولاعلی علیه‌السلام با نزول این آیه از رسول خدا (ص) می‌پرسد: «ما هذه الفتنه؟ این کدام فتنه است؟» و رسول خدا می‌فرماید: «ای علی! تو مورد ابتلا امت قرار می‌گیری و امت به وسیله‌ی تو آزمایش می‌شوند. تو مورد خصومت و دشمنی امت قرار می‌گیری، پس خودت را برای تحمل عداوت‌ها آماده کن.» وقتی این قیل را کنار آن قال می‌گذاریم، درمی‌یابیم «ولایت» سخت‌ترین فتنه‌ برای محک ایمان است و علی‌شناس بودن راه عبور از فتنه‌ها. گاهی غبار فتنه‌ها به قدری بالا می‌گیرد و رسانه‌های اموی  طومار حق و باطل را چنان درهم می‌پیچند که چهره‌ی علی را هم مخدوش کرده و اهل نماز بودنش را محل شک می‌کنند. اما ندای «این عمار» یعنی تا وقتی عمار میان‌مان هست، بر طریق شک ماندن کافری است.



انقلاب اسلامی که به فرموده‌ی امام راحل (ره) تداوم انقلاب پیامبر (ص) است، فتنه‌هایش نیز از جنس همان فتنه‌های قاسطین و مارقین و ناکثین است؛ از فتنه‌ی ۷۸ تا اغتشاشات ۱۴۰۱. فتنه‌هایی که بهانه‌ی شروعشان و بستر شکل‌گیری‌شان متفاوت، اما حمله به اصل «ولایت فقیه» و حرکت در جهت براندازی نظام اسلامی وجه اشتراکشان بوده است. فتنه‌هایی که به فرموده‌ی مولا علی علیه‌السلام «وقتی می‌آیند، ناشناخته هستند و مردم نمی‌دانند در فتنه افتاده‌اند، اما وقتی پشت می‌کنند تا بروند، تازه معلوم می‌شود در فتنه بوده‌اند.» سردار سلیمانی که در فتنه‌ها عمار و در جبهه‌ها مالک بود، شناختش در اقبال و ادبار فتنه‌ها، ذره‌ای خدشه‌ برنمی‌داشت. موضعش در فتنه‌ی ۱۸ تیر ۷۸ که در قالب انتشار یک نامه عیان گشت، سندی بر اهل البصر و الصبر بودن او است. فتنه‌ای که در ظاهر با اعتراض چند تن از دانشجویان در کوی دانشگاه تهران در واکنش به تعطیلی روزنامه‎ی سلام آغاز شد، در باطن حاصل توطئه‎‌ای برنامه‌ریزی شده بود که هدف از آن ایجاد استحاله در نظام، تضعیف جایگاه ولایت فقیه و وقوع یک انقلاب رنگین در ایران بود.



در آن روزهای دشوار که کودتاچیان خارجی دست در دست برخی مزدوران داخلی  با حمایت رسانه‎‌های زنجیره‌ای در آتش فتنه می‌دمیدند و فشارهای بین‌المللی علیه نظام تشدید می‌شد و نوک پیکان حملات، ولی جامعه را نشانه رفته بود، نامه‌ای توسط ۲۴ تن از فرماندهان ارشد نظامی خطاب به رئیس جمهور وقت آقای خاتمی نوشته شد که از انفعال او در مقابل موج سنگین این فتنه ابراز نگرانی کرده بودند. سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس از نگارنده‌های اصلی این نامه بود که برای دولت وقت، فصل‌الخطاب به شمار می‌رفت: «جناب آقای رئیس جمهور.. آیا حرمت‌شکنی و توهین به مبانی این نظام، تأسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم‌نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟…آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده‌ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟ جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده‌ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟….جناب آقای خاتمی، رسانه‌ها و رادیوهای دنیا را بنگرید، آیا صدای دف و دهل آن‌ها به گوش نمی‌رسد؟ جناب آقای رئیس‌جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آن‌قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست. در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسه‌ی صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم.»



ده سال بعد، وقتی فتنه‌ی ۸۸ توانست فضای کشور را به بهانه‌ی گزاف تقلب در انتخابات ملتهب و برخی خواص را در زمره‌ی ساکتین فتنه و برخی را در قامت عاملین فتنه مردود کند، اما نتوانست سردار سلیمانی را با وجود مأمور بودنش به مبارزه با «فتنه‌های نیابتی» منطقه‌ای، مغلوب «فتنه‌ی تغلب» انتخاباتی کند. به گفته‌ی سردار عزیز جعفری فرمانده وقت سپاه: «در ایام فتنه هرگاه می‌آمد ایران خیالش راحت نبود..دغدغه داشت و تلاش می کرد ماجرا را آرام کند و حتی بارها به من می‌گفت آمادگی انجام هر مأموریتی را دارم. البته نیازی به نقش آفرینی او در صحنه نبود، اما بیشتر نقش سیاسی و دیپلماسی داخلی را به خوبی انجام می‌داد؛ اما به شدت ناراحت و عصبانی از کلیت این حرکت و حامیان فتنه ۸۸ بود.» هم از حامیان فتنه ناراحت بود و هم تلاش می‌کرد به رسم رفاقت دستشان را برای عبور امن از فتنه بگیرد. سربند همین منش و روش بود که وقتی خبر نامه‌ی بدون سلام یکی از خواص به او رسید، آرام و قرار از کف داد و گفت: «باید تمام تلاش‌مان را بکنیم تا او را برگردانیم.» اما عده‌ای چنان نسبت به حقیقت چشم بسته می‌شوند که صدها بلاغ مبین هم برایشان بی اثر است. سال ۹۶ که اعتراضات مردم به وضعیت اقتصادی کشور بسترساز فتنه‌ای دیگر شد و میدان‌داری رسانه‌های بیگانه اعتراضات را به سمت اغتشاش تا آتش زدن پرچم ایران برد، یکی از سران فتنه نامه‌ای سرگشاده خطاب به رهبر انقلاب منتشر کرد و ایشان را مسبب وضع موجود ‌دانست. شهید سلیمانی که عیار ولایت‌مداریش طلای بیست عیار بود، طی یک سخنرانی عتاب‌آمیز خطاب به فتنه‌گران گفت: «برخی که دنبال ارتباط با آمریکا هستند از کشور‌های هم‌پیمان آمریکا عبرت بگیرید، ببینید چه وضعیتی دارند، تحریم هم نیستند، اما امروز به فلاکت افتاده‌اند، این‌ها که هم‌پیمان آمریکا هستند، برخی برداشت غلطی کردند و می‌گویند همان‌گونه که امام خمینی جام زهر را نوشید امروز هم رهبر انقلاب جام زهر را بنوشد و ارتباط برقرار شود، این چه غلط بزرگی است این



چه سفسطه‌ای است، این کار جان اسلام و ایران را می‌گیرد، شرایط امروز با زمان جنگ قابل مقایسه نیست… امروز رمز موفقیت ما در دو چیز است یکی پیروی مطلق از امام خامنه‌ای عزیز و این فقیه عالیقدر، من متاسفم که برخی که خود را پیرو خط امام می‌دانند به‌جای نامه سرگشاده نوشتن به دشمن به ولی فقیه ایستاده در برابر دشمن نامه می‌نویسند، این درست است؟ امروز برخی که در گوشه نشسته‌اند و کز کرده‌اند و در برابر انقلابی که امام تاسیس کرد، پز اپوزیسیون را می‌دهند این غلط است، البته خیلی‌ها مثل کف روی آب بودند و رفتند، روزی کسی با تز انقلابی به صورت شهید همت در سپاه تهران سیلی زد، امروز همان آدم مزدور آمریکاست و در آمریکا برای او جاسوسی می‌کند.»



۱۳ تیر ۹۷، خبر نامه‌ا‌ی از حاج قاسم رسانه‌ای شد که خطاب به رئیس جمهور وقت نوشته بود: « آنچه از فرمایشات حضرتعالی در رسانه‌ها منعکس شد، مبنی بر اینکه اگر نفت ایران صادر نشود، تضمینی برای صدور نفت کل منطقه نمی‌باشد و بیانات بسیار ارزشمندی که در موضع جمهوری اسلامی نسبت به  فرمودید، مایه مباهات و افتخار است… دست شما را برای ایراد این سخنان به موقع، حکیمانه و صحیح می‌بوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد در خدمت هستیم.» رسانه‌ای شدن نامه موجی از انتقادات و واکنش‌های شتابزده از سوی برخی اصحاب رسانه و احزاب را به سمت ایشان روانه کرد. اما هیچ یک از آن نقدها، سردار را از موضع خود منصرف نکرد. آنچه برای آن مرد بزرگ اولویت داشت، نه منافع حزبی و جناحی و نه آبروی شخصی که تنها مصلحت اسلام و آبروی نظام بود. زمانی طی گفت‌و‌گوهایی قرار شده بود گروهی از اشرار با ضمانت حاجی سلاح‌شان را تحویل دهند. بعد از دیدارشان با سردار و شنیدن صحبت‌هایش، حالشان دگرگون شد. یکی از آنها گفت: «من سلاحم را تحویل جمهوری سلیمانی دادم.» دیگری گفت: «من هم طرفدار جمهوری سلیمانی هستم.» وقتی حرف‌ها و برداشت‌هایشان به گوش حاج قاسم رسید، یک کلام گفت: «ما جمهوری سلیمانی نداریم، یک جمهوری داریم؛ جمهوری اسلامی ایران!» حالا که او در زمره‌ی شهیدانی است که در قهقه‌ی مستانه‌شان و در شادی وصلشان «عند ربهم یرزقون»اند، وصیت‌نامه‌اش سنگ ‌نشانی است که ره گم نشود: «از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولی فقیه، خصوصا این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمت مقدسات بدانید.»



مریم اردویی
۰


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب