مطالب

وقتی حاج قاسم، قَسَم می‌خورد


چهارشنبه , 19 بهمن 1401
وقتی حاج قاسم، قَسَم می‌خورد

زندگی هر کدام از ما، هم در عرصه فردی و هم در عرصه اجتماعی با فراز و نشیب‌های زیادی روبرو است که بخشی از این مشکلات را خودمان به وجود می‌آوریم و در بخشی دیگر عوامل خارجی دخیل هستند.



در همه این مشکلات، توکل و توسل از سوی حضرت حق، اهل بیت علیهم‌السلام و علما به عنوان نسخه‌ای شفابخش تجویز شده است.



خداوند متعال در قرآن کریم به بهانه‌های مختلفی در مورد توکل صحبت کرده است. به طور مثال در آیه ۳۵ سوره مائده آمده است:



یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَه وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ



یعنی: ای اهل ایمان، از خدا بترسید و به سوی او وسیله جویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.



در تفاسیر آمده است که یکی از وسیله‌هایی که قرآن کریم به آن سفارش کرده همین توسل به اهل علیهم‌السلام است.



توسل به حضرت زهرا (س)؛ کار همیشگی رزمندگان اسلام



داستان‌های زیادی از ارادت قلبی و توسل رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس به حضرت زهرا (س) نقل شده است. شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی که خود از ارادتمندان ایشان بود در این‌باره می‌فرمود: در عملیات «والفجر ۸» وقتی چشم‌مان به آب‌های پرطوفان، خشمگین و ترسناک «اروند» افتاد، آن‌جا هیچ نامی آشناتر از نام حضرت زهرا (س) نداشتیم؛ بنابراین در کنار «اروند» ایشان را در تلألؤ اشک‌های غریبانه و مظلومانه بسیجی‌ها صدا زدیم و اروند را با «یازهرا (س)» کنترل و از آن عبور کردیم.



همچنین ایشان در جملات دیگری فرموده است: در عملیات کربلای۴ وقتی دشمن آتش مسلسل‌ها، خمپاره‌ها و توپ‌های خود را مستانه را بر ساحل باز کرد و جوی‌هایی از خون به «اروند» روانه شد، آن‌وقت هم همه تدابیر از کار افتاده بود و نامی جز نام حضرت زهرا (س) بر زبان‌ها جاری نمی‌شد.



همرزمان حاج قاسم تعریف می‌کنند که هر وقت در جبهه برای حاج قاسم سلیمانی مشکلی پیش می‌آمد می‌فرمود: بگردید روضه‌خوانی پیدا کنید که با نام فاطمه(س) گره ما را برطرف کند.



حضرت زهرا (س) فرمانده است



ذکر خاطره‌ای دیگر از ایشان که در کتاب حاج قاسمی که من می‌شناسم نقل شده خالی از لطف نیست. راوی می‌گوید:



«حاج قاسم یک جا می‌گوید که وقتی بچه‌ها می‌خواستند از اروند عبور کنند، من اروند را به پهلوی شکسته حضرت زهرا(س) قسم دادم. حاج قاسم یقین داشت که فرمانده، حضرت زهرا(س) است. هیچ‌جایی نیز نگفت که من فرمانده‌ام. در هور، در اروند، در مهران، در هورالعظیم، در کوه‌های متفاوت، شلمچه و… گفته بود که من فرماندهی و یاری حضرت زهرا(س) را دیدم.»



این توسل علاوه بر جنگ در سراسر زندگی شهید سلیمانی جاری بوده که به طور مثال در سال‌هایی نه چندان دور، به کمک خیرین بنایی را در محل تولد خود ایجاد کرده و به نام «بیت‌الزهرا» نامگذاری کرده که حتی پس از شهادت ایشان نیز در ایام فاطمیه و مناسبت‌های دیگر، مراسم سوگواری شهادت حضرت زهرا (س) و توسط به اهل بیت علیهم السلام برگزار می‌شود.



نقل شده حاج قاسم در توصیه به عزاداران فاطمی در بیت الزهرا(س) کرمان به عنوان خادم این مراسم این‌گونه فرموده‌اند: «مجلس حضرت زهرا(س) جای عمه چطوره؟ عمو چطوره؟ همسایه چکار کرده؟ چی چی خریدی؟ نیست.



مجلس حضرت زهرا(س) است.



 باید به آن دقت کرد، باید احترام کرد، باید توجه کرد؛ همان جا که نشستی



همه اصرار من در برگزاری این مجلس این است که مجلس عبادت و عبودیت باشد.



به همین دلیل باید به نماز اول وقت در این جلسات توجه شود، به همه موضوعاتی که در آن گفته می شود توجه شود.



من حریصم.



من آنجا می‌نشینم و گوش می‌دهم



اینجا نشستید ذکری بگویید، همان طور که نشستید و آرام آرام گوش‌می دهید ذکری را نذر کنید؛ برای یک چیزی، برای گرفتاری خودتان.



اما حرف‌هایی که مربوط به جلسه عزادار حضرت زهرا(س) نیست، مربوط به مجلس و جلسه عبادت نیست، نباید در این جلسه گفته شود. بگذارید برای وقت دیگری.



از این جلسه که بیرون رفتید وقت فراوان است، تماس بگیرید با همدیگر صحبت کنید، حرف بزنید، احوال‌پرسی کنید. هم مستحب است هم لازم و ضروری.



اما نه در این جلسه.



این جلسه، جلسه گوش دادن است.



این جلسه، جلسه توجه کردن، تفکر کردن و ذکر گفتن است….»



این موضوع نشان می‌دهد شهید سلیمانی و همرزمانش، همگی از ارادتمندان حضرت فاطمه (س) و خادمان ایشان بوده‌اند و به همین خاطر در مواقع سخت، حضرت مادر یاری‌رسان این عزیزان بوده است.



محمد جواد قائدی
۲


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

نیک‌بخت آن که تو در هر دو جهانش باشی...
سه شنبه , 4 اردیبهشت 1403

نیک‌بخت آن که تو در هر دو جهانش باشی...

شوق دیدار تو دارم...
دوشنبه , 3 اردیبهشت 1403

شوق دیدار تو دارم...

من ماندم و او رفت و نیامد...
یکشنبه , 2 اردیبهشت 1403

من ماندم و او رفت و نیامد...

بنازم این همه ایمان و ایثار...
یکشنبه , 2 اردیبهشت 1403

بنازم این همه ایمان و ایثار...