مطالب

نقش  شهید قاسم سلیمانی در تشکیل سپاه محمد(ص) افغانستان


چهارشنبه , 1 آذر 1402
نقش  شهید قاسم سلیمانی در تشکیل سپاه محمد(ص) افغانستان

همسایۀ شرقی ایران از سال ۱۹۹۶ با ورود طالبان روزهای سختی را می­­گذراند. طالبان آتشی بود که افغانستان و تمام روستاهایش را یکی پس از دیگری به شعلۀ تحجر می­سوازند. اعضای این گروه عمدتاً از طلبه­های افغان بودند که در مدرسه­های پاکستان درس دین می­خواندند. احکام و آیات الهی را آنطور که خودشان فهمیده بودند را به اجبار به مردم تحمیل می­کردند. کار و آموزش برای زنان ممنوع شد و بدون همراهی یک مرد، اجازۀ خروج از خانه را نداشتند. مردان باید لباس­های بلند می­پوشیدند؛ موها را کوتاه و ریش­هایشان را باید بلند می­گذاشتند.



در این شرایط مجاهدین افغان منزوی و پراکنده شده بودند. امید برای بهبودی اوضاع کم­رنگ شده بود. افغانستان رو به نابودی می­رفت که قاسم سلیمانی دست هدایت­گرش را به سمت سرزمین جراحت­های بی­شمار بلند کرد. او تمام تلاشش را کرد تا به دست خود افغان­ها، وطن­شان را از وجود طالبان پاک کنند.



پس از دیدارها و گفت­وگوهای فراوان، تمام گروه­های مجاهد را با هم متحد کرد. بارها از طریق تاجیکستان با «احمد شاه مسعود» دیدار کرد. او مبارز نامدار اهل تسنن بود که با ناامیدی از مقاومت در انزوا فرو رفته بود. سردار سلیمانی او را برای ورود به میدان مقابله با طالبان ترغیب کرد و آن­ها سپاهی آموزش دیده به­نام  محمد(ص) را ساختند.



سردار قاسم سلیمانی با متقاعد کردن مجاهدین افغانستان و سخنرانی برای نیروهای­شان، آن­ها را به صحنۀ دفاع از کشورشان بازگرداند. او با علم به اینکه اتفاقات افغانستان طراحی آمریکایی­هاست تا ایران را به جنگ بکشاند، منطقه و گروه­های مقاومت را مدیریت کرد و آنان را برای نجات کشورشان آموزش داد.



سپاه محمد(ص) مدت­ها در برابر طالبان ایستادگی کرد. تجهیز و کمک­های قاسم سلیمانی با عملیات­های سخت و پیچیده به این سپاه باعث شد آن­ها به او اعتماد کنند. دیگر احساسی فراتر از اعتماد میان او و مبارزان افغانی شکل گرفته بود. هر زمان گرهی به کار می­افتاد، اولین و آخرین امیدشان این سردار ایرانی بود. پیش­تر از همه به یاری می­شتافت و تا آخرین لحظات کنارشان می­ماند.



بارها به افغانستان رفت تا از وضعیت آن­ها مطمئن شود. وقتی طالبان به درۀ پنج­شیر حمله کرد، نیمه­های شب بود که احمد شاه مسعود با او تماس گرفت. هشت صبح راهی افغانستان شد. تمام توانش را گذاشت تا احمد شاه و یارانش محاصره نشوند. ظهر همان روز از طریق تماس ماهواره­ای به نیروهایش دستور داد تا شب دو آتشبار توپخانه را برایشان بفرستند. ارسال این حجم از مهمات در آن زمان کم، کار سخت و غیرممکنی بود. اما او آنقدر پیگیری کرد تا بالاخره هفت بعدازظهر تمام تجهیزات و نفرات را با سختی فراوان به درۀ پنج­شیر منتقل شدند. تمام مدت قاسم سلیمانی کنارشان ماند. آن­ها را هدایت کرد تا توپ­ها را در جایشان مستقر کنند.



آن روز با کمک او سپاه محمد(ص) توانست شرّ طالبان را کم کند. لبخند بر لبان مجاهدین نشست. سلیمانی خداروشکر کرد که با کمک خدا توانستند جان مردم بی­گناه را از جنگ و خون­ریزی حفظ کنند. سردار شهید قاسم سلیمانی همیشه بدون در نظر گرفتن شیعه و سنی، دین و مذهب، تکیه­گاهی قدرتمند و گرم برای تمام مردم دردمند جهان بود.



فاطمه حسن­ زاده
۱


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب