حضور در میدانهای نبرد؛ رو در رو، در خط مقدم، در دل دشمن و نه از پشت بیسیم و نه در زیر خنکی باد کولر و نه در خاک وطن، آن هم به مدت ۴۰ سال از یک شخصیت نظامی، به تنهایی اسطوره نمیسازد، هرچقدر هم سخت باشد. اما وقتی تمام اینها را کنار فرماندهی مقتدرانه و نبوغ نظامی بگذاریم، با یک شخصیت اسطورهای مواجه میشویم که فراتر از زمانه خود و فراتر از مرزهای میهن خویش است، تا جایی که بسیاری از شخصیتها در سراسر جهان او را ستودهاند. شخصیتی که او را سردار دلها نامیدهاند: ژنرال قاسم سلیمانی.
الکساندر ایوانوف، فعال سیاسی و اجتماعی و رئیس جنبش ضد جهانی شدن در روسیه میگوید:
«نام ژنرال سلیمانی در تاریخ مبارزه با تروریسم بینالمللی با حروف طلایی حک شده و دیگر هیچگاه پاک نخواهد شد.»
در جایی دیگر، شیخ ابوعون، مفتی غزه در مورد ایشان میگوید: «شهید سلیمانی یک رهبر بینالمللی بود. او از بیست سال پیش برای ساختن محور مقاومت نه تنها در غزه بلکه در سراسر جهان عرب تلاش کرد.»
حتی وال استریت ژورنال درباره او نوشته است: «نافذ اطلاعاتی، استراتژیست سیاست خارجی، دیپلمات، فرمانده نیروهای رزم و برنامهریز عملیاتهای پیچیده»
فروتن اما مقتدر
شهید سلیمانی، ویژگیهای برجستهای دارد که او را در تمام عرصههای انسانی و اجتماعی برجسته کرده است. فرماندهی بینظیر و مدیریت و نبوغ نظامی عجیبش در حوزه استراتژیک از او شخصیت کاریزماتیک نظامی در سطح منطقه و جهان ساخته است. زمانی که ژنرالهای مشهور در اتاق جنگ عراق و سوریه و لبنان ایدهپردازی میکردند، حاج قاسم با بینش خاص خود، راهکارهایی را ارائه میداد که دشمن را در کوتاهترین زمان زمینگیر میکرد و امنیت به منطقه برمیگشت.
این نبوغ نظامی ایشان نه حاصل تحصیل آکادمیک بود و نه شاگردی پای درس فرماندهان برجسته جهان و نه اتکا به دانش رزمی که آموخته بود؛ بلکه برخاسته از نبوغ خدادادی، ایمان درونی و توکل کامل به قدرتی بود که وعده پیروزی مسلمان بر کفار را حتی با وجود امکانات و نیروهای کم داده بود:
«کَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ»
همین روح تقوای او که ریشه در ایمان و آموزههای عرفانی و تجربیات معنوی داشت، برایش اموری را مکشوف میکرد که از دید فرماندهان پرطمطراق دیگر، پنهان بود و سردار را چندین سروگردن بالاتر از آنها در عرصه نظامی قرار میداد؛ هرچند که این موقعیت برجسته، لحظهای او را از حالت بندگی خداوند و فروتنی در برابر دیگران بازنمیداشت.
سردار با درک درست موقعیتها، تیزبینی خاص، مدیریت نیروها، شناخت توانمندیها و ضعفهای دشمن، اتخاذ تصمیمات واقعبینانه و در عین حال ضربتی، شناخت ظرفیت و امکانات نیروهای خودی و انتخاب تاکتیک مناسب و در عین حال حفظ روحیه نیروها با اطمینان به نصرت، از حضور در پرخطرترین موقعیتها، واهمهای نداشت؛ زیرا در مکتبی رشد یافته بود که سختترین امور را با اعتماد و تکیه به قدرتی مافوق قدرت بشری، برای او ممکن میساخت. به همین دلیل او آغازگر دوره جدید جهاد و مقابله با داعش با کمک مهندس ابومهدی بود.
حفظ آرامش و ایمان در سختترین لحظههای جنگ و در عین حال تسلط بر قوای فکری و احساسی، برای ژنرالهای جنگ مسئله عادی نبود و همین عادی نبودن از حاج قاسم، فرماندهی مقتدر و بینظیر را به نمایش میگذاشت.
شاخص بودن او در عرصههای دیگر، در اعتلای نبوغ نظامیاش بیتأثیر نیست. او در حوزه سیاست، چهرهای فراحزبی و سیاسی و کنشگری بصیر و آگاه بود و با همه جریانهای داخلی نظام و حتی احزاب کشورهای منطقه، رابطهای همراه با مصالحه و سازش داشت و از تمام نیروهای داخلی و منطقهای برای حفظ صلح و برقراری امنیت مساعدت میگرفت و مانع کارشکنی و تحمیل هزینههای هنگفت ناشی از اختلافهای سیاسی بر کشورها میشد. حاج قاسم با ارتباط گسترده و شناخت نسبت به مجاهدین و فرماندهان مقاومت، نقش مهمی در شکلگیری و ایجاد سازمان حشدالشعبی عراق داشت و در کنار آنها
در اتاق عملیات واحدی بهعنوان فرماندهی عملیات و مقابله با داعش
مانع پیشروی خلافت داعش شد.
مهارت ارتباطی و روحیه تسامح اسلامی او باعث شد که اولین فرمانده نظامی جهان به نمایندگی ایران برای کمک به دولت سوریه و عراق باشد و رهبران این کشورها به توانمندی او برای مقابله با تروریستهای تکفیری، اعتماد
کنند و نتیجه اعتمادشان را با پایان تسلط شوم داعش با فرماندهی و تلاش او و نیروهایش را به تماشا بنشینند و نخبگان تئوریساز امریکا و اروپا، بافتههایشان با استراتژی بینظیر او پنبه شود.
استراتژیهای بینظیر
سردار سلیمانی که به تعبیر مقام معظم رهبری، «چهره بینالمللی مقاومت» است، با نبوغ نظامی خود، استراتژیهایی را به کار برد که او را به چهرهای فراملی تبدیل کرد.
هرچند که شهید سلیمانی قبل از اینکه در قامت چهرهای بینالمللی ظاهر شود، در دوران دفاع مقدس هم نبوغ خود را به نمایش گذاشته بود. در زمان فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله، مقام معظم رهبری سه نشان فتح به او داد و در ۹ بهمن او را ۱۳۸۹ به دلیل موقعیت در پروندههای منطقهای به ویژه عراق، به درجه سرلشکری ارتقا داد.
یکی از مهمترین استراتژیهای سردار، مردمی بودن و استفاده از تمام ظرفیتهای نیروهای غیر رسمی در کنار نیروهای رسمی برای مقابله با دشمن بود، کاری که کمتر فرماندهی به آن توجه دارد، برای همین باید ایشان را مردمیترین فرمانده نظامی معاصر دانست.
ایجاد وحدت عمل و انسجام میدانی میان مدافعان، راهبرد دیگری بود که او برای موفقیت در میدان نبرد با دشمن تا دندان مسلحی که حامیان قدرتمندی چون آمریکا داشت، به کار برد و گام بزرگی در ایجاد وحدت در منطقه برداشت که منافع آن حتی عاید دولتهای فرامنطقهای چون اروپا هم شد؛ زیرا مانعی جدی برای پیشروی داعش به این مناطق ایجاد کرد.
و اینک امنیت
افراد شاخص و برجسته در میدان انسانیت و اخلاق، چه در زمان حیات و چه بعد از آن، اثری از خود به جا میگذارند که چندین نسل را متنعم میکنند. سردار سلیمانی، که به حق او را باید پدر امنیت جهان در قرن معاصر دانست، شخصیتی برجسته و الگویی بینظیر و جامع صفات کمنظیری چون هوشمندی، تدبیر، شایستگی، نبوغ نظامی، فروتنی، سادهزیستی، قدرت، تدبیر، اخلاقمداری و شجاعت بود و از همه مهمتر در بالاترین سطح ایمان و معرفت بود. همین ویژگیهای برجسته، او را در میان تمام افراد و احزاب محبوب کرده بود، به طوری که حاضر بودند به محض اشاره او، خود را در میدان پرخطر جنگ قرار دهند و با وحدت و همدلی حتی با وجود اختلافهای حزبی، دشمن را زمینگیر کنند.
حاج قاسم هیچگاه از محبوبیت خود برای حفظ منافع شخصی خود، سوءاستفاده نکرد؛ او تنها به صلح و امنیت فکر میکرد تا از ضایع شدن حقوق مظلومان جلوگیری کند و حامی حقوق انسانیشان باشد؛ هدفی که هیچوقت به مذاق دشمنانی چون آمریکا و صهیونیسم خوش نیامد و در نهایت توطئه شهادت او را چیدند.
اینک امنیتی که در منطقه حاکم است و نعمت آرامشی که از آن متنعم هستیم، مدیون مجاهدت نابغه نظامی قرن، سردار قاسم سلیمانی، است که از جانش برای آرامش و اسقرار امنیت گذشت و پرچم اقتدار و عزت مسلمانان و مظلومان جهان را در اقصی نقاط دنیا به اهتزاز درآورد.
مریم فولادزاده
۲
الکساندر ایوانوف، فعال سیاسی و اجتماعی و رئیس جنبش ضد جهانی شدن در روسیه میگوید:
«نام ژنرال سلیمانی در تاریخ مبارزه با تروریسم بینالمللی با حروف طلایی حک شده و دیگر هیچگاه پاک نخواهد شد.»
در جایی دیگر، شیخ ابوعون، مفتی غزه در مورد ایشان میگوید: «شهید سلیمانی یک رهبر بینالمللی بود. او از بیست سال پیش برای ساختن محور مقاومت نه تنها در غزه بلکه در سراسر جهان عرب تلاش کرد.»
حتی وال استریت ژورنال درباره او نوشته است: «نافذ اطلاعاتی، استراتژیست سیاست خارجی، دیپلمات، فرمانده نیروهای رزم و برنامهریز عملیاتهای پیچیده»
فروتن اما مقتدر
شهید سلیمانی، ویژگیهای برجستهای دارد که او را در تمام عرصههای انسانی و اجتماعی برجسته کرده است. فرماندهی بینظیر و مدیریت و نبوغ نظامی عجیبش در حوزه استراتژیک از او شخصیت کاریزماتیک نظامی در سطح منطقه و جهان ساخته است. زمانی که ژنرالهای مشهور در اتاق جنگ عراق و سوریه و لبنان ایدهپردازی میکردند، حاج قاسم با بینش خاص خود، راهکارهایی را ارائه میداد که دشمن را در کوتاهترین زمان زمینگیر میکرد و امنیت به منطقه برمیگشت.
این نبوغ نظامی ایشان نه حاصل تحصیل آکادمیک بود و نه شاگردی پای درس فرماندهان برجسته جهان و نه اتکا به دانش رزمی که آموخته بود؛ بلکه برخاسته از نبوغ خدادادی، ایمان درونی و توکل کامل به قدرتی بود که وعده پیروزی مسلمان بر کفار را حتی با وجود امکانات و نیروهای کم داده بود:
«کَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ»
همین روح تقوای او که ریشه در ایمان و آموزههای عرفانی و تجربیات معنوی داشت، برایش اموری را مکشوف میکرد که از دید فرماندهان پرطمطراق دیگر، پنهان بود و سردار را چندین سروگردن بالاتر از آنها در عرصه نظامی قرار میداد؛ هرچند که این موقعیت برجسته، لحظهای او را از حالت بندگی خداوند و فروتنی در برابر دیگران بازنمیداشت.
سردار با درک درست موقعیتها، تیزبینی خاص، مدیریت نیروها، شناخت توانمندیها و ضعفهای دشمن، اتخاذ تصمیمات واقعبینانه و در عین حال ضربتی، شناخت ظرفیت و امکانات نیروهای خودی و انتخاب تاکتیک مناسب و در عین حال حفظ روحیه نیروها با اطمینان به نصرت، از حضور در پرخطرترین موقعیتها، واهمهای نداشت؛ زیرا در مکتبی رشد یافته بود که سختترین امور را با اعتماد و تکیه به قدرتی مافوق قدرت بشری، برای او ممکن میساخت. به همین دلیل او آغازگر دوره جدید جهاد و مقابله با داعش با کمک مهندس ابومهدی بود.
حفظ آرامش و ایمان در سختترین لحظههای جنگ و در عین حال تسلط بر قوای فکری و احساسی، برای ژنرالهای جنگ مسئله عادی نبود و همین عادی نبودن از حاج قاسم، فرماندهی مقتدر و بینظیر را به نمایش میگذاشت.
شاخص بودن او در عرصههای دیگر، در اعتلای نبوغ نظامیاش بیتأثیر نیست. او در حوزه سیاست، چهرهای فراحزبی و سیاسی و کنشگری بصیر و آگاه بود و با همه جریانهای داخلی نظام و حتی احزاب کشورهای منطقه، رابطهای همراه با مصالحه و سازش داشت و از تمام نیروهای داخلی و منطقهای برای حفظ صلح و برقراری امنیت مساعدت میگرفت و مانع کارشکنی و تحمیل هزینههای هنگفت ناشی از اختلافهای سیاسی بر کشورها میشد. حاج قاسم با ارتباط گسترده و شناخت نسبت به مجاهدین و فرماندهان مقاومت، نقش مهمی در شکلگیری و ایجاد سازمان حشدالشعبی عراق داشت و در کنار آنها
در اتاق عملیات واحدی بهعنوان فرماندهی عملیات و مقابله با داعش
مانع پیشروی خلافت داعش شد.
مهارت ارتباطی و روحیه تسامح اسلامی او باعث شد که اولین فرمانده نظامی جهان به نمایندگی ایران برای کمک به دولت سوریه و عراق باشد و رهبران این کشورها به توانمندی او برای مقابله با تروریستهای تکفیری، اعتماد
کنند و نتیجه اعتمادشان را با پایان تسلط شوم داعش با فرماندهی و تلاش او و نیروهایش را به تماشا بنشینند و نخبگان تئوریساز امریکا و اروپا، بافتههایشان با استراتژی بینظیر او پنبه شود.
استراتژیهای بینظیر
سردار سلیمانی که به تعبیر مقام معظم رهبری، «چهره بینالمللی مقاومت» است، با نبوغ نظامی خود، استراتژیهایی را به کار برد که او را به چهرهای فراملی تبدیل کرد.
هرچند که شهید سلیمانی قبل از اینکه در قامت چهرهای بینالمللی ظاهر شود، در دوران دفاع مقدس هم نبوغ خود را به نمایش گذاشته بود. در زمان فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله، مقام معظم رهبری سه نشان فتح به او داد و در ۹ بهمن او را ۱۳۸۹ به دلیل موقعیت در پروندههای منطقهای به ویژه عراق، به درجه سرلشکری ارتقا داد.
یکی از مهمترین استراتژیهای سردار، مردمی بودن و استفاده از تمام ظرفیتهای نیروهای غیر رسمی در کنار نیروهای رسمی برای مقابله با دشمن بود، کاری که کمتر فرماندهی به آن توجه دارد، برای همین باید ایشان را مردمیترین فرمانده نظامی معاصر دانست.
ایجاد وحدت عمل و انسجام میدانی میان مدافعان، راهبرد دیگری بود که او برای موفقیت در میدان نبرد با دشمن تا دندان مسلحی که حامیان قدرتمندی چون آمریکا داشت، به کار برد و گام بزرگی در ایجاد وحدت در منطقه برداشت که منافع آن حتی عاید دولتهای فرامنطقهای چون اروپا هم شد؛ زیرا مانعی جدی برای پیشروی داعش به این مناطق ایجاد کرد.
و اینک امنیت
افراد شاخص و برجسته در میدان انسانیت و اخلاق، چه در زمان حیات و چه بعد از آن، اثری از خود به جا میگذارند که چندین نسل را متنعم میکنند. سردار سلیمانی، که به حق او را باید پدر امنیت جهان در قرن معاصر دانست، شخصیتی برجسته و الگویی بینظیر و جامع صفات کمنظیری چون هوشمندی، تدبیر، شایستگی، نبوغ نظامی، فروتنی، سادهزیستی، قدرت، تدبیر، اخلاقمداری و شجاعت بود و از همه مهمتر در بالاترین سطح ایمان و معرفت بود. همین ویژگیهای برجسته، او را در میان تمام افراد و احزاب محبوب کرده بود، به طوری که حاضر بودند به محض اشاره او، خود را در میدان پرخطر جنگ قرار دهند و با وحدت و همدلی حتی با وجود اختلافهای حزبی، دشمن را زمینگیر کنند.
حاج قاسم هیچگاه از محبوبیت خود برای حفظ منافع شخصی خود، سوءاستفاده نکرد؛ او تنها به صلح و امنیت فکر میکرد تا از ضایع شدن حقوق مظلومان جلوگیری کند و حامی حقوق انسانیشان باشد؛ هدفی که هیچوقت به مذاق دشمنانی چون آمریکا و صهیونیسم خوش نیامد و در نهایت توطئه شهادت او را چیدند.
اینک امنیتی که در منطقه حاکم است و نعمت آرامشی که از آن متنعم هستیم، مدیون مجاهدت نابغه نظامی قرن، سردار قاسم سلیمانی، است که از جانش برای آرامش و اسقرار امنیت گذشت و پرچم اقتدار و عزت مسلمانان و مظلومان جهان را در اقصی نقاط دنیا به اهتزاز درآورد.
مریم فولادزاده
۲
نظر
ارسال نظر برای این مطلب