میتوانست در یک عملیات مسلحانه همه اشرار را از دم تیغ بگذراند. هیچکس او را سرزنش نمیکرد حتی تشویق هم میشد. شاید ترفیع درجه هم میگرفت که توانسته ریشه یاغیان را بکند. اما منش او غیر از این بود که منافع خودش را به منافع نظام اسلامی ترجیح دهد. به ذهنش رسید که اماننامه بدهد به هرکس که خواهان اماننامه بود و از جانش محافظت کند تا زمانی که پابند پیمان است. و اینطور تعداد بیشتری را جذب نظام و رأفت اسلامی کند. حتی اگر دشمنترینِ دشمنها باشد.
حتّی اگر دهها و صدها نفر را به شهادت رسانده باشد!
اگر پشیمان بود یعنی راه بازگشتی داشت و حاج قاسم نمیخواست یک نفر هم از این فرصت هدایت و نجات محروم بماند حتی اگر آن یک نفر عیدوک بود. «عیدوک بامری». سرکرده اشرار جنوب شرق کشور.
شاید خیلی از ما او را نشناسیم اما آنها که میشناسند میگویند یکی بود همپای ریگی و حتی بدتر از او در زمان خودش! اما برای یک بار هم که شده شانس در خانه هر آدمی را میزند. راه را نشانش میدهد. بیراهه را هم. و انتخاب را میگذارد به عهده آدم. عیدوک خیلی خوش شانس بود که به تور حاج قاسم خورده بود. حاج قاسم برایش پیغام پسغام فرستاد که اگر پشیمانی از گذشته سیاهت، از بیراههای که رفتی، پس تو در امانی. بیا و دست بردار از کشتن آدمها، از یاغیگری و راهزنی و قاچاق. بعد از آن هم جنایتهایت را جبران کن با محافظت از منطقه، با کنترل یاغیگریِ برادران و فرزندان و اقوامت. بیا نشان بده که آدم دیگری شدی و شرارت در خون تو نیست، فقط شرایط باعث شده که تو یاغی بشوی. و عیدوک آمد. گفت پشیمان است و میخواهد برگردد. باور نمیکرد که واقعا امان نامهای در کار باشد. فکر میکرد با تیری از روبه رو یا پشت سر کشته خواهد شد. اما سردار رشید اسلام _حاج قاسم_ به او اطمینان داد که اگر برگردی در امانی، جانت هم در حفاظت سپاه است و این منش اسلام است.
حاج قاسم به امان نامه هم رضایت نداد برای جلب اعتماد عیدوک، ماهها او را به خانهاش میبرد و سر سفره خودش در کنار زن و بچهاش مینشاند! برای اینکه ثابت کند فریبی در کار نیست و نشان دهد که سرباز اسلام از خودش، آبرویش و حتی خانوادهاش خرج میکند تا صداقتش معلوم شود و اسلام محمدی «صلّیاللهعلیهوآله» را آنگونه که هست به نمایش بگذارد. زیبا، پناهدهنده و آرامشبخش...
زهرا شفیعی سروستانی
حتّی اگر دهها و صدها نفر را به شهادت رسانده باشد!
اگر پشیمان بود یعنی راه بازگشتی داشت و حاج قاسم نمیخواست یک نفر هم از این فرصت هدایت و نجات محروم بماند حتی اگر آن یک نفر عیدوک بود. «عیدوک بامری». سرکرده اشرار جنوب شرق کشور.
شاید خیلی از ما او را نشناسیم اما آنها که میشناسند میگویند یکی بود همپای ریگی و حتی بدتر از او در زمان خودش! اما برای یک بار هم که شده شانس در خانه هر آدمی را میزند. راه را نشانش میدهد. بیراهه را هم. و انتخاب را میگذارد به عهده آدم. عیدوک خیلی خوش شانس بود که به تور حاج قاسم خورده بود. حاج قاسم برایش پیغام پسغام فرستاد که اگر پشیمانی از گذشته سیاهت، از بیراههای که رفتی، پس تو در امانی. بیا و دست بردار از کشتن آدمها، از یاغیگری و راهزنی و قاچاق. بعد از آن هم جنایتهایت را جبران کن با محافظت از منطقه، با کنترل یاغیگریِ برادران و فرزندان و اقوامت. بیا نشان بده که آدم دیگری شدی و شرارت در خون تو نیست، فقط شرایط باعث شده که تو یاغی بشوی. و عیدوک آمد. گفت پشیمان است و میخواهد برگردد. باور نمیکرد که واقعا امان نامهای در کار باشد. فکر میکرد با تیری از روبه رو یا پشت سر کشته خواهد شد. اما سردار رشید اسلام _حاج قاسم_ به او اطمینان داد که اگر برگردی در امانی، جانت هم در حفاظت سپاه است و این منش اسلام است.
حاج قاسم به امان نامه هم رضایت نداد برای جلب اعتماد عیدوک، ماهها او را به خانهاش میبرد و سر سفره خودش در کنار زن و بچهاش مینشاند! برای اینکه ثابت کند فریبی در کار نیست و نشان دهد که سرباز اسلام از خودش، آبرویش و حتی خانوادهاش خرج میکند تا صداقتش معلوم شود و اسلام محمدی «صلّیاللهعلیهوآله» را آنگونه که هست به نمایش بگذارد. زیبا، پناهدهنده و آرامشبخش...
زهرا شفیعی سروستانی
نظر
ارسال نظر برای این مطلب