۱۹ سالگی آخرین مرحله نوجوانی است، مرحله خطا و آزمون برای رسیدن به پختگی و وارد شدن به مرحله جدید زندگی. اما برخیها فراتر از الزامات این سن هستند، زودتر قلهها را دیدهاند و کولهبار محکمی برای طی کردن مسیر برداشتهاند؛ کسانی مثل شهید عماد مغنیه.
حاج قاسم، او را به خوبی میشناخت؛ ریشههایش را، تلاشهایش را و آن روحیه ایمانی عجیبش را. شبها و روزهای زیادی را با هم گذرانده بودند. درباره ۱۹ سالگی عماد میگوید:
«دوستان لبنانی به یاد دارند جریان حزب بعث را و ترور شخصیتهای مهم لبنانی را در لبنان. او ۱۹ سالش بود. چه کسی به این فکر افتاد که از شخصیتهای لبنان دفاع بکند؟… آن کسی که در آن وقت لباس رزم به تن کرد و رأس و چشم فتنه را کور کرد و حزب بعث را برای همیشه در لبنان منهدم و اخراج کرد، عماد مغنیه بود».
۱۹ سالگی برای عماد مغنیه مرحله جدیدی از زندگی بود؛ مرحلهای برای ایجاد یک تحول عظیم و بزرگ در لبنان، تا جایی که حاج قاسم نقش او را در جامعه محروم لبنان، بسیار تأثیرگذار میداند:
«توانست جامعه لبنان را از یک جامعه پیوسته کتکخورده، توسط دشمن، به یک جایگاه مستقل و یک جایگاهی برساند که دشمنی که هر روزی اراده میکرد و به لبنان حمله میکرد، آن را متوقف کرد و لبنان را به یک کشور مستقل و به یک جایگاه عالی نشاند.»
شجاعت و تواضع او در کنار روحیه ایمانیاش زبانزد بود. از نظر سردار، او فقط مسئول و سائق نبود؛ یک قائد بود که نه در پشت نیروها بلکه در جلویشان حرکت میکرد، در نزدیکترین نقطه و از همانجا فرماندهی خود را پیش میبرد. برایش تفاوتی نداشت که کدام منطقه باشد. سردار در موقعیتهای مختلف از حضورش مطلع بود. وقتی با مناطق مختلفی چون جنوب، بقاع، بیروت و… تماس میگرفتند، میگفتند آنجا بوده، نزدیک دشمنی که او را نمیشناختند، اما او برای شناخت بیشترشان تا نزدیکشان پیش رفته بود. در هیچ موقعیتی حرفی از خودش نداشت. سردار منیت او را در تمام عملیاتها صفر میدید و بارها دیده بود که در عملیاتهای موفق، چطور تواضع میکرد و با بکاء، خدا را شکر میکرد. سردار این شدید البکاء بودن عماد را از ویژگیهای مهم برخواسته از کنترل ایمانش میدانست که حتی بین عقل و علم و شجاعت او هم حریم ایجاد میکرد تا مبادا لحظهای به خود غره شود. تعلقش زمینی نرود؛ متعالی بود:
«در میدان عمل چرا بعضیها میایستند و برخی تحمل نمیکنند و فرار میکنند؟ فلسفه تعلق، امری که اعتماد را برجستهتر از همه کرد، در بین دوستانش و در بین مجاهدین او را به یک خورشید تبدیل کرد، آن تفاوت در آرزو و تعلق عماد مغنیه بود. آرزو و تعلق او ماورای مادی و خاک بود. آن نبود که ما میدیدیم و می شنیدیم، آن نبود که در جمع ما بود، این تعلق بعضی وقتها ناپیداست.»
مرد غافلگیری
داشتن تدبیر نظامی خاص، دشمن را غافلگیر و زمینگیر میکند. شریان حیاتش را قطع میکند و پیروزی را به ارمغان میآورد. از منظر سردار، عماد مرد غافلگیری بود: «تمام درگیری او با دشمن، با رژیم صهیونیستی، به رغم همه تدابیری که دشمن انجام میداد و میاندیشید و برای کسب آن تلاش میکرد، اما پیوسته در همه اقداماتش با یک غافلگیری جدید مواجه میشد. اولین بار آن کسی که توانست هواپیمای بدون سرنشین دشمن را کشف کند، تصاویر آن را آنلاین دریافت کند و با آن توانست بفهمد دشمن در جنوب لبنان میخواهد چه اقدامی انجام بدهد، عماد بود. به آن همت گماشت، آن را طراحی کرد. عملیات انصاریه، بزرگترین شکست دشمن، برخاسته از فکر فنی و توجه ویژه او بود.»
این غافلگیری حتی در جنگهای سنگین لبنان با رژیم غاصب صهیونیستی مشهود بود. حاج قاسم این روحیه عماد را در یکی از عملیاتها دیده بود:
«در جنگ ۳۳ روزه، عماد، غافلگیری جدیدی برای دشمن ایجاد کرد و عجیب این بود که خداوند تبارک و تعالی این کار را در لحظهای انجام داد که این جمله از دهان مبارک دبیرکل عزیز حزب الله خارج شد و گفت: الآن میبینید در جلوی خودتان. و هم زمان با این کلمه الآن میبینید، این موشک شلیک شد و آن ناوچه اسرائیل را منهدم کرد و نیروی دریایی رژیم صهیونیستی را به طور کامل از صحنه جنگ خارج کرد. این عماد بود.»
عماد فرصتسازی میکرد، با فهم بالایی که داشت، با شجاعت، با ایمان و توکل و امید. سردار فرصتسازی او را در موقعیتهای مختلف دیده بود. آن وقتی که اسرائیل پا به بیروت گذاشت و ساکنانش را آواره کرد، عماد با یک انفجار بزرگ طراحی شده در پایگاه افسران اسرائیل، طومارشان را در هم پیچید و نقشههایشان را نقش بر آب کرد، حاجی این رویکرد او را به دلیل داشتن شخصیت استراتژیک و فهم بالایش میدانست.
موشکهایی با اثر انگشت عماد
حاج قاسم او را احیاکننده قابلیتهای جهادی میدانست؛ چون عماد هم حلقه وصل گروههای فلسطینی با مرکز مقاومت بود، هم مؤسس جهاد اسلامی و هم دست قدرتمند حماس و تقویتکننده جبهه خلق.
او تمام تلاشش را برای به زانو درآوردن دشمن، با تبدیل مناطق جهادی به نقاط مقاومت انجام میداد، تا جایی که به گفته حاجی غزه را به دژ تسخیرناپذیر تبدیل کرد.
حاج قاسم میگوید: «این جملهای که دبیرکل جهاد اسلامی گفت: «در هر موشکی که از فلسطین شلیک میشود، شما اثر انگشت عماد مغنیه را در آن میبینید، این حرف درست است. فقط به این اکتفا نکرد. او به فروپاشی حزب بعث در لبنان اکتفا نکرد. در فروپاشی بعث در عراق هم همت گماشت و به مجاهدین عراقی کمک کرد.»
خونی که هنوز میجوشد
عماد مرد ماندن نبود، لحظههایش بوی تعلق دنیا نمیداد. رسالتی داشت که برایش تلاش میکرد؛ شب و روز، تا جایی که دشمن زبون ناچار شد از همان ترفند همیشگی خود برای جبران حقارتش استفاده کند: «حذف همیشگی عماد از صحنه مقاومت».
اما این پایان ماجرا نبوده و نیست، همانطور که حاج قاسم میگوید:
«اسلام دارای قدرت مولد است. درست است که عماد شخصیت غیرقابل تکرار در نوع خودش است، اما اسلام در درون خودش پیوسته شخصیتهای جدیدی را در همین مدرسهای که او درس خواند و تربیت شد، تربیت میکند و به عالم اسلامی عرضه میکند. این به انتها نمیرسد، کما اینکه نرسید.»
مریم فولادزاده
۱
نظر
ارسال نظر برای این مطلب