حاجقاسم سلیمانی، شخصیتی بین المللی بود و هست. این یادداشت تنها بخشی از نظرات غیرایرانیهایی است که در جبهه دوست و دشمن به ستایش فرمانده شهید پرداختهاند.
حسن داناییفر سفیر سابق ایران در عراق نقش سردار سلیمانی را اینگونه تشریح میکند: «حاج قاسم معمار مقاومت است و این مقاومت را ایجاد کرده است. از مدیترانه تا …، از شمال اقیانوس هند الی قفقاز، این مقاومت را ایجاد کرده است. این واقعیت است و همه اقرار کرده اند. دشمنان حاج قاسم این را بیان کردهاند.»
همین عملکرد اوست که اسماعیل هنیئه، در مراسم تشییعش، او را شهید قدس مینامند. سید حسن نصرالله، دبیر حزبالله لبنان، او را قهرمان فداکاری، وفا و دفاع از مظلومان در جهان و عالم اسلام میداند و در ادامه توضیح میدهد: «چرا که او نهتنها برای شیعیان بلکه برای همه مسلمانان و غیرمسلمانان مانند مسیحیان و ایزدیان تلاش و فداکاری کرد.» دوغو پرینچک، دبیر حزب وطن ترکیه او را شهید ترک میخواند و دربارهاش میگوید: «شهید ما، قاسم سلیمانی، شهید انسانیت است، شهید ملت ایران، شهید ملت ترک و شهید همه مردم منطقه است؛» این حرفها فقط از جانب شخصیتهای مسلمان بین نشده است.
پای حاج قاسم به هر کجا میرسید، ابادش میکرد. حجت الاسلام سیدحامد جزایری جانشین فرمانده سرایا الخراسانی و فرمانده تیپ ۱۸ حشد شعبی عراق، درباره نقش حاج قاسم به صراحت میگوید: «وجود شخصی مثل او در میان مردم عراق، یکی از اسباب پیروزی مردم عراق است. حاج قاسم سلیمانی کارخانه ساخت مردان عراق است و اگر قاسم سلیمانی نبود کسی نمیتوانست شجاعتهای مردم عراق را ظاهر کند. یک نیروی بالقوه را بالفعل کرد، همه مردم عراق شجاع بودند و هستند ولی به یک فرمانده قوی و جلوتر که جلوی آنها بایستد و به طرف پیروزی آنها را هدایت کند لازم داشتند. همین شجاعتهایی که ما از این شخص یاد گرفتیم، باعث پیروزیهای ما شد. از حاج قاسم سلیمانی یاد گرفتیم که هیچ وقت پشت نیروهایمان نایستیم و همیشه جلوی آنها حرکت کنیم.
مرجعیت عالی شیعیان عراق در پیام تسلیتش به مناسبت شهادتش مینویسد: «نقش کم نظیر آن مرحوم در طی سالیان پیکار با عناصر داعش در عراق، و زحمات فراوانی را که در این راستا متحمل شدند فراموش ناشدنی است.»
و بشار اسد رئیس جمهور سوریه اقرار میکند: « یاد شهید سلیمانی در وجدان مردم سوریه که هرگز ایستادن وی را در کنار ارتش عربی سوریه و دفاع از سوریه علیه تروریسم و حامیان آن از یاد نخواهد برد، جاودان خواهد ماند و نقشآفرینی روشن وی در پیروزیهای متعدد علیه تشکیلات تروریسم از یاد نخواهد رفت.»
این تعریفها محدود به شخصیتهای مسلمان نمیشود. نیکولای پلاتوشکین، مدیر بخش بینالملل دانشگاه مسکو، به واسطه فرماندهی عملیات نجات خلبان روسی، او را قهرمان خود قلمداد میکنند؛ و لوئیز فراخن، رهبر دینی اجتماعی سیاهپوستان آمریکا در یک سخنرانی در قلب آمریکا فریاد میزند: «آقای ترامپ، برادر من را کشت. قاسم سلیمانی، این مرد، تروریست نبود. او اعضای ارتش اشغالگری را میکشت که سرزمین عراق را تصرف کرده بودند.» و کشسش ابراهیم نصر، اسقف کلیسای حلب، محور مقاومت قاسم سلیمانی را همان راهی میداند که مسیح علیه قدرتهای سرکوبکننده آزادی دنبال میکرد و روزنامههای مسیحیت دربارهاش مینویسند: «ما مسیحیان همگی مدیون حاجقاسم سلیمانی هستیم و از حاجقاسم چیزی جز خیر و محبت و حمایت ندیدیم.»
حاج قاسم مال همه بود و نبود. آنقدر صمیمی بود که هر کسی از هر قوم و ملیتی میتوانست او را از خود بداند و از طرفی آنقدر دافعه داشت تا ترس و رعب را در دل دشمنانش بیندازد. درباره مهار داعش و سرنگونی دولت به اصطلاح اسلامی، همه دنیا اذعان دارند که حاجقاسم نبود، هیچکس نمیتوانست داعش را سرنگون کند. الکسی موخین، مدیر مرکز اطلاعات روسیه میگوید: «ژنرال سلیمانی و مجموعهاش، یکی از اساسیترین نقشها را در مهار و سرنگونی دولت به اصطلاح اسلامی داشتند.» پروفسور دانیل گانسر، نویسنده و روزنامهنگار سوئیسی نیز همین مسئله را تأیید میکند: «چون او بود که با سازمان تروریستی داعش مقابله کرد. او با آمریکا مقابله کرد، او در سوریه و عراق خدمت کرد.» نویسنده و تحلیلگر آلمانی، میخائیل لودرس نیز او را طرفدار صلح میداند: «با اینکه او برای پیشبرد صلح به عراق آمده بود، امریکاییها از این فرصت، استفاده کردند و او را در بغداد به قتل
رساندند.» حتی در میان آمریکاییها نیز طرفداران او پیدا میشوند. استیون کینزر، استاد دانشگاه، روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی دربارهاش میگوید: «او بزرگترین قاتل داعش در همه زمانهاست.»
این حرفها فقط محدود به روزنامهنگاران و متفکرین غربی نمیشود. آنقدر جایگاه او بزرگ است که حتی باراک اوباما رئیسجمهور اسبق آمریکا را در دیدار با حیدرالعبادی نخستوزیر وقت عراق، مجبور به اقرار میکند: «او دشمن من است، ولی من برای او احترام ویژهای قایل هستم.» و نخستوزیر در جواب او به مقایسه فرماندهان ایرانی و آمریکایی پرداخته و میگوید: «آقای رئیس جمهور اوباما! فرق نیروهای شما با نیروهای ایرانی در این است که ژنرالهای شما ۳۰۰-۲۰۰ کیلومتر با فاصله از جبهه میخواهند بجنگند، ولی ژنرال ایرانی، ارشدترین ژنرال در خط مقدم میجنگند.» و منظور آقای نخستوزیر کسی جز حاج قاسم نبوده است.
«سلیمانی بزرگترین دشمن ما در خاورمیانه بزرگ است. او به طرز فوقالعادهای در تغییر شکل منطقه پس از جنگ در عراق و انقلاب در سوریه موفق بود.» اینها اظهارات رئیس سابق ستاد مشترک آمریکاست. «ژنرال پترائوس» لفظ «دشمن شایسته» را درباره او بهکار برده بود. مدیر کل سابق سیا، سالها قبل درباره او اقرار کرده بود: «قاسم سلیمانی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام میدهد اما این بازی طولانی است…» کاش بعد از اتمام کار داعش، اظهاراتش را کامل میکرد.
ادعای جنگ افروزی حاجقاسم توسط سیاستمداران آمریکایی، توسط خودشان نقش میشود. زلمای خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان اعتراف میکند: «همانقدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگافروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایاندادن به درگیریهای نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که میرفت ناآرامیهای آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی بهویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»
ویژگیهای او آنقدر منحصر به فرد بود که حتی دشمنان خونی این ملت به ان اذعان کنند. روزنامه نیورکر، در جایی او را فرمانده سایهها و مغز متفکر ایران مینامد. از قول میرداکان، رئیس سابق موساد دربارهاش مینویسد: او کسی است که من به او باهوش از لحاظ سیاسی می گویم. سی بی اس نیوز، او را نابغه نظامی میداند و کار به جایی میرسد حتی سرسپرده دولتهای غرب و وابسته رژیم پهلوی، اردشیر زاهدی اعتراف میکند: او خون ایران و افتخار ایران است. باشد خون حاجقاسم تا سالیان سال در رگهای جوانان این مملکت جاری باشد و انقلابمان به انقلاب موعود پیوند بخورد.
مهدیه مظفری
۲
نظر
ارسال نظر برای این مطلب