وقتی خبر شهادت حاج قاسم رسید، وقتی همه سیاهپوش عزای فرمانده شدیم، وقتی نحسی ساعت ۱:۲۰ بامداد را باور کردیم، فکر کردیم فقط ایران صاحب عزاست. کشور خودمان را درگیر غم از دست دادن سردار شهیدمان میدانستیم غافل از اینکه دیگرانی هم هستند که در این غم با ما شریکند. کم کم کشورهای دیگری هم به زنجیره اشک و غم شهادت سردار وصل شدند. بزرگداشتها، اخبار و رسانه، تسلیتها و همدردیها از کشورهایی میرسید که باورش سخت بود. بعد از تسلی، تازه رسیدیم به این سوال که «محبت حاج قاسم در این گوشههای دنیا چه کار میکرد؟!» انگار روح بلند حاج قاسم، در همه خاورمیانه و حتی فراتر از آن وجود داشت و خبر از روزهایی میداد که سردار پابه پای مردم برای دفاع از مرزهای جغرافیایی اسلام، عرق ریخته بود. انگار محبت حاج قاسم، تکههایی از قلب خاور میانه بود که حالا با شهادت او، در کنار هم قرار گرفته بود. اما این محبت چرا شکل گرفته بود؟ جواب هم واضح بود و هم نه. همه چیز بر میگشت به شناخت درستی از خود سردار سلیمانی.
پشتوانه محکم همه مظلومان
اغراق نیست اگر بگوییم لفظ «قهرمان ملی» برای حاج قاسم خیلی کم است. قهرمان ملی یعنی کسی که در حیطه مرزهای وطن خودش، رشادت به خرج داده و قدمهای محکمی برداشته است. اما حاج قاسم، محدود به هیچ مرزی جز جهان اسلام نبود. او مثل یک کوه محکم، یک تکیه گاه واقعی، در همه جهان به دنبال مظلومی میگشت که یاریاش کند. کدام آدم عاقلی است که وقت سخت و شدت، محبت دیگری را ببیند و بعد شیرینی آن را از یاد ببرد؟
زمانی که گروهک تروریستی داعش در عراق و سوریه جولان میداد و به جرم حب اهل بیت، مردم مسلمان و شیعه را سر میبرید و بدترین شکنجهها را نصیبشان میکرد، سردار سلیمانی در شکل یک منجی تمام عیار وارد شد و به دفاع از مردم پرداخت. سردار سلیمانی در معنای کلمه، غمخوار همه مظلومان و مردم ستم دیده بود و ازهیچ تلاشی برای کمک به آنها کوتاهی نمیکرد. همین همراهی در سختترین شرایط کافی بود تا یاد ایشان تا ابد در ذهن مردم کشورهای همسایه بماند و داغ قهرمانی که روزگاری به دفاع از آنها پرداخته بود، هیچوقت سرد نشود.
کمک رساندن حتی به قدر بلند کردن یک تکه سنگ
شهید سلیمانی فقط یک مرد نظامی نبود. همین ویژگی خاص هم، یعنی چن بعدی بودن شخصیت ایشان باعث شد که هر روز به شمار افرادی که از صمیم قلب ایشان را دوست دارند اضافه شود. انگار رسالت سردار در همه زندگی، رساندن کمک به مردم بود؛ ولو در حد جابجایی سنگهایی از میان راه.
سردار سلیمانی همان مردی بود که در حادثه سیل خوزستان در سال ۹۸ پای کار آمد و از هیچ تلاشی دریغ نکرد. و از طرف دیگر، همان مردی بود که در اوج حملات داعش، خط مقدم سوریه یا عراق را رها نکرد و پا به پای نیروهایش با دشمن جنگید. همین جزئیات کوچک بود که او را در دل ارتش عربی و البته مردم سوریه و عراق، عزیز کرد.
برادری و برابری حاج قاسم نمونه یک مسلمان کامل بود. همان مسلمانی که روز هجرت پیامبر به مدینه، دست برادر دینیاش را گرفته و عقد اخوت بسته. سردار همه مسلمان و حتی همه مردم آزاده جهان را برادر خودش میدید. وقتی هم که کسی را برادر خودت تصور کنی، از جان مایه میگذاری تا
مشکلش را رفع کنی و از دست دشمن نجاتش بدهی. برای سردار فرقی نداشت که مردم ترسیده از داعش، شیعه هستند یا سنی، مسلمان هستند یا مسیحی و اصلا ملیتشان به کجا میرسد. همین که داعش و بالادستیهایش دشمن مشترک هردو بودند، کافی بود تا دست یاری را به طرفشان دراز کند و تا ابد، چهره خندان خودش را در ذهن آنها ثبت کند. برای حاج قاسمی هیچ مرزی جز انسانیت و هیچ جهانی جز جهان اسلام وجود نداشت و همین، باعث شده بود که به همه با دید مهربانی نگاه کند.
شجاعتی که حرفش بود
همه آدمها در ضمیر ناخوداگاهشان، به دنبال کسی میگردند که ضعفهای درونی آنها را پشت سر گذاشته باشد و یک چهره بی نقص نشانشان بدهد. یکی از مهمترین ضعفهای درونی هر انسانی نداشتن شجاعت کافیست که حد اعلای آن در حاج قاسم مشخص بود. سردار سلیمانی یک نظامی تمام عیار بود؛ یک مرد جنگی که شجاعت اولین درسی بود که از زندگی و کارش گرفت. همین شجاعت بود که از ایشان، چهرهای قوی و محکم ساخت که میتواند به جنگ هیولایی چون داعش برود و با پیروزی، به خانه برگردد. سردار سلیمانی همان الگویی بود که هر کسی در خاورمیانه، تصورش را میکرد. کدام قهرمان بیباکی را دیدهاید که یاد و نامش نه فقط توی تاریخ، که توی ذهن و روح و جان مردم حک نشده باشد؟
اخلاص، رمز موفقیت اما مهمترین ویژگیای که حاج قاسم سلیمانی را در تمام عالم محبوب و خواستنی کرد، اخلاصش بود. سردار سلیمانی یک مومن واقعی بود، با همه ویژگیهای شیرینی که در قرآن به آن اشاره شده است. اخلاص و پاکی سردار چیزی نبود که کسی بتواند آن را نادیده بگیرد. هر کسی که مدت زمانی را، هرچند کوتاه، با حاج قاسم میگذراند متوجه صفا و صمیمیت روح ایشان میشد. درباره اینجور آدمها که رضایت خدا و اخلاص عمل را سرلوحه زندگی قرار میدهند، میدانیم که خداوند فرموده:«اگر انسان اخلاص عمل داشته باشد و در جهت کسب رضای خدا حرکت کند و زندگی مملو از تلاش برای جلب رضایت الهی داشته باشد، خدای متعال دل های مومنین را به سمت او هدایت می کند.» سردار سلیمانی هم نمونه کامل مومنی بود که خدا را در درجه اول زندگی خود قرار داده بود و خدا هم در عوض، محبت او را در دل همه مردم گذاشت.
فرزانه زینلی۴
پشتوانه محکم همه مظلومان
اغراق نیست اگر بگوییم لفظ «قهرمان ملی» برای حاج قاسم خیلی کم است. قهرمان ملی یعنی کسی که در حیطه مرزهای وطن خودش، رشادت به خرج داده و قدمهای محکمی برداشته است. اما حاج قاسم، محدود به هیچ مرزی جز جهان اسلام نبود. او مثل یک کوه محکم، یک تکیه گاه واقعی، در همه جهان به دنبال مظلومی میگشت که یاریاش کند. کدام آدم عاقلی است که وقت سخت و شدت، محبت دیگری را ببیند و بعد شیرینی آن را از یاد ببرد؟
زمانی که گروهک تروریستی داعش در عراق و سوریه جولان میداد و به جرم حب اهل بیت، مردم مسلمان و شیعه را سر میبرید و بدترین شکنجهها را نصیبشان میکرد، سردار سلیمانی در شکل یک منجی تمام عیار وارد شد و به دفاع از مردم پرداخت. سردار سلیمانی در معنای کلمه، غمخوار همه مظلومان و مردم ستم دیده بود و ازهیچ تلاشی برای کمک به آنها کوتاهی نمیکرد. همین همراهی در سختترین شرایط کافی بود تا یاد ایشان تا ابد در ذهن مردم کشورهای همسایه بماند و داغ قهرمانی که روزگاری به دفاع از آنها پرداخته بود، هیچوقت سرد نشود.
کمک رساندن حتی به قدر بلند کردن یک تکه سنگ
شهید سلیمانی فقط یک مرد نظامی نبود. همین ویژگی خاص هم، یعنی چن بعدی بودن شخصیت ایشان باعث شد که هر روز به شمار افرادی که از صمیم قلب ایشان را دوست دارند اضافه شود. انگار رسالت سردار در همه زندگی، رساندن کمک به مردم بود؛ ولو در حد جابجایی سنگهایی از میان راه.
سردار سلیمانی همان مردی بود که در حادثه سیل خوزستان در سال ۹۸ پای کار آمد و از هیچ تلاشی دریغ نکرد. و از طرف دیگر، همان مردی بود که در اوج حملات داعش، خط مقدم سوریه یا عراق را رها نکرد و پا به پای نیروهایش با دشمن جنگید. همین جزئیات کوچک بود که او را در دل ارتش عربی و البته مردم سوریه و عراق، عزیز کرد.
برادری و برابری حاج قاسم نمونه یک مسلمان کامل بود. همان مسلمانی که روز هجرت پیامبر به مدینه، دست برادر دینیاش را گرفته و عقد اخوت بسته. سردار همه مسلمان و حتی همه مردم آزاده جهان را برادر خودش میدید. وقتی هم که کسی را برادر خودت تصور کنی، از جان مایه میگذاری تا
مشکلش را رفع کنی و از دست دشمن نجاتش بدهی. برای سردار فرقی نداشت که مردم ترسیده از داعش، شیعه هستند یا سنی، مسلمان هستند یا مسیحی و اصلا ملیتشان به کجا میرسد. همین که داعش و بالادستیهایش دشمن مشترک هردو بودند، کافی بود تا دست یاری را به طرفشان دراز کند و تا ابد، چهره خندان خودش را در ذهن آنها ثبت کند. برای حاج قاسمی هیچ مرزی جز انسانیت و هیچ جهانی جز جهان اسلام وجود نداشت و همین، باعث شده بود که به همه با دید مهربانی نگاه کند.
شجاعتی که حرفش بود
همه آدمها در ضمیر ناخوداگاهشان، به دنبال کسی میگردند که ضعفهای درونی آنها را پشت سر گذاشته باشد و یک چهره بی نقص نشانشان بدهد. یکی از مهمترین ضعفهای درونی هر انسانی نداشتن شجاعت کافیست که حد اعلای آن در حاج قاسم مشخص بود. سردار سلیمانی یک نظامی تمام عیار بود؛ یک مرد جنگی که شجاعت اولین درسی بود که از زندگی و کارش گرفت. همین شجاعت بود که از ایشان، چهرهای قوی و محکم ساخت که میتواند به جنگ هیولایی چون داعش برود و با پیروزی، به خانه برگردد. سردار سلیمانی همان الگویی بود که هر کسی در خاورمیانه، تصورش را میکرد. کدام قهرمان بیباکی را دیدهاید که یاد و نامش نه فقط توی تاریخ، که توی ذهن و روح و جان مردم حک نشده باشد؟
اخلاص، رمز موفقیت اما مهمترین ویژگیای که حاج قاسم سلیمانی را در تمام عالم محبوب و خواستنی کرد، اخلاصش بود. سردار سلیمانی یک مومن واقعی بود، با همه ویژگیهای شیرینی که در قرآن به آن اشاره شده است. اخلاص و پاکی سردار چیزی نبود که کسی بتواند آن را نادیده بگیرد. هر کسی که مدت زمانی را، هرچند کوتاه، با حاج قاسم میگذراند متوجه صفا و صمیمیت روح ایشان میشد. درباره اینجور آدمها که رضایت خدا و اخلاص عمل را سرلوحه زندگی قرار میدهند، میدانیم که خداوند فرموده:«اگر انسان اخلاص عمل داشته باشد و در جهت کسب رضای خدا حرکت کند و زندگی مملو از تلاش برای جلب رضایت الهی داشته باشد، خدای متعال دل های مومنین را به سمت او هدایت می کند.» سردار سلیمانی هم نمونه کامل مومنی بود که خدا را در درجه اول زندگی خود قرار داده بود و خدا هم در عوض، محبت او را در دل همه مردم گذاشت.
فرزانه زینلی۴
نظر
ارسال نظر برای این مطلب