در تربیت کودکان و افراد تکیه بر ایمان و اعتقادات اشتباه است. اینکه ما بخواهیم هر کاری را از راه اعتقادی حل کنیم روش نادرستی است. خداوند در قرآن میفرمایند: یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِه (إسراء/۸۴) یعنی هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد. پس باید برای تربیت افراد به ذات و صفات روحی آنها توجه ویژه کرد. وقتی ذات انسان سرشار از فضایل شد، پذیرش ایمان نیز سهل خواهد شد. ایمانی که در وجود هر کسی به میزانی وجود دارد و با تلاش در جهت افزایش صفات انسانی میتوان ایمان نجات دهنده را در انسانها به وجود آورد.
فضیلت قدرت در جامعه به عنوان یک فضیلت برتر مطرح میشود. قدرت همان شجاعت و عزتی که در وجود کودکان باید نهادینه شود تا بدین وسیله تعلیمات دیگر به آنها ارائه شود. انسان میل به قدرت دارد و این در فطرت اوست. تعریف دین از قدرت؛ قوی شدن از نظر روحی است. دین با برنامههای خاص خود روح انسان را قوی میکند. دین را میتوان به راحتی از طریق همین زبان قدرت با بیان کودکانه به کودکان آموزش داد. برای تربیت دینی کودکان نباید اصول عقاید را برای آنها مطرح کنیم. این کار غلط است و موجب دلزدگی خواهد شد. زیرا او فهم و درکی از این اصول ندارد
تمایل کودکان به قدرت در بازیها و برنامههایی که مشتاقانه دنبال میکنند کاملا مشهود است. اگر این حس قدرتطلبی آنها جهت پیدا نکند راه باطل را پیش خواهند گرفت. بچهها تمام ذهنشان درگیر قدرت است و ما متاسفانه با شخصیتهایی مانند بتمن و مردعنکبوتی و… در انیمیشنها او را آشنا کردیم. روانشناسان در مورد تاثیر انیمیشنها میگویند: انیمیشنها می توانند باعث فرهنگ سازی شوند و روی نگرش ها و ارزش های افرادی که نسل آینده را می سازند، تاثیر بگذارند و در شکل گیری شخصیت کودکان نقش عمده ای را ایفا کنند.
وقتی کودک در داستانها به شخصیتهایی که ابرقدرت هستند و توانایی انجام هر کاری را دارند، علاقهمند میشود؛ نشان از خداجویی اوست. او دوست دارد به چیزی که دارای قدرت است تکیه کند. بنابراین در تربیت کودکان باید بهگونهای عمل کنیم که او به ابرقدرت وصل شود. برای این کار باید الگوهایی که کودکان را در رسیدن به خدا و دین کمک میکند به آنها معرفی شوند.
گفتمان قدرت همراه با واژهی شجاعت و صبر و… است. این صفات بودند که پیروزی امام حسین(ع) در واقعهی عاشورا را رقم زدند. اگر شجاعت ایشان و صبرشان در برابر حوادث عاشورا نبود هیچ وقت چنین حماسهای شکل نمیگرفت. لازم نیست برای این واقعه از کودکان اشک بگیریم. همین دلایل حماسهآفرینی را برایش بیان کنیم و به تصویر بکشیم تا روح او را قوی کنیم.
ما باید این قدرتهای واقعی را برای کودکان در قالبهای مختلف زندگی به تصویر بکشیم و به این ویژگیها عینیت بدهیم تا او بتواند با مفاهیم دینی ارتباط بگیرد. مکتب حاج قاسم عینیت یافتهی مفاهیم دینی است. حاج قاسم به عنوان یک انسان تربیت شده در مکتب اصیل اسلامی، تمام زندگیاش سرشار از قدرت بود و همین خصوصیات شخصیت او را فردی متمایز و الگو محور ساخته است. قدرتی که ریشهاش دین و مکتب اهل بیت علیهم السلام بود.
ویژگیهایی مانند: شجاعت، صبر، عزت، ولایتمداری، اخلاص، مقاومت در مقابل دشمنان، و فروتنی و مهربانی نسبت به ضعفا، قدرت روحی او را بیان میکند. حاج قاسم در سختترین لحظات جنگ؛ چه در دفاع مقدس و چه جنگ سوریه، صبور بود و شجاع. ایمان او به قدرت نامتناهی خداوند و اخلاص در عمل و رفتارش، از او کوهی مقاوم در برابر دشمنان ساخته بود. روحیهی بامحبت و فروتنی که در برابر ضعفا و کودکان و مردم دیگر داشت از او چهرهای محبوب ساخت. تمام این صفات ریشه در تقوا و ایمان او دارد. ایمانی که ریشه در قدرت مطلق یعنی خداوند دارد.
والدین با شناختن و نشان دادن ویژگیهای شخصیتی حاج قاسم به کودکانشان، آنها را به منبع قدرت وصل میکنند. در واقع خیلی وقتها برای اینکه چیزی در انسان اثر کند، باید آن را درک کند. خداوند هم گاهی همین کار را میکند. یعنی مفاهیم نظری را در قالب حکایت ملموس میکند. کودک هم تا نبیند و احساسش نکند، نمیتواند با آن موضوع ارتباط برقرار کند. وقتی کودک به جای ابرقدرتهای انیمیشنی با مصادیق حقیقی قدرت آشنا شود، نیازش برای تکیه به ابرقدرت به مسیر صحیح هدایت میشود.
کودکی که دوران حیات حاج قاسم را درک کرده، رفتار عملیاش را دیده، راحت او را میپذیرد. با دیدن رفتار شجاعانه و عزتمندانه و محبتآمیز او قلبش مملو از مهر او میشود. تلاش میکند تا خودش را شبیه او کند. در بازیها نقش او را بازی میکند و به جایگاه خود افتخار میکند.
وقتی مقام معظم رهبری از حاج قاسم به عنوان مکتب نام ببرد، هدفشان یک کار تبلیغی نیست. این بیان نشان از اهمیت مطالعه و شناخت مسیر و سبک زندگی ایشان است. زیرا شناخت و بیان قدرت ایمان و اعتقاد اوست که موجب ادامهی حرکتهای سلیمانیساز خواهد شد.
فاطمه حسن زاده
۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب