باید برای شما مینوشتم؛ نوشتن کار من است. کلمهها توی دست من جا میگیرند اما موقع نوشتن از شما، قلمم دست و پایش را گم میکرد. نمیشد، فرصتم داشت تمام میشد و فکر آبروی حرفهایام بودم. جدا از آن، پس کی میخواستم چیزی برای شما بنویسم؟ مگر نه اینکه سلاح من قلمم و جبههام رسانه است؟
نیت کردم، ۱۴ صلوات و یک زیارت حرم را هدیه به شما کردم و معجزه اتفاق افتاد. شما نه فقط هوای کاری به اسم خودتان را داشتید، بلکه هدیه را هم بی جواب نگذاشتید! کلمههای من روی صفحه آرام گرفتند و قلبم یکبار دیگر به «شهید» بودن شما گواهی داد. حالا همه اعتبار و مهارتم را از شما دارم…
#به_تو_مدیونم_از_تو_ممنونم
فرزانه زینلی
۱
نظر
ارسال نظر برای این مطلب