میلاد
قاسم سلیمانی در ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ در قنات ملک روستایی کوهستانی در شهرستان رابر، از توابع کرمان زاده شد. او اصالتی لر داشت. نام پدرش حسن و نام مادرش فاطمه سلیمانی بود؛ خانوادهاش را پنج خواهر و برادر تشکیل میدهند، بزرگترین فرزند این خانواده یک خواهر ۶۰ ساله است، حاج قاسم فرزند وسط و سهراب سلیمانی راوی قسمتی از این خاطرات برادر کوچک خانواده است.
پیشه و هجرت
سهراب سلیمانی میگوید که پدرشان کشاورز بوده و تقریبا عشایر به حساب میآمدهاند. قاسم از ۱۲ سالگی روستای خودشان را به قصد کار در شهر کرمان ترک میکند. در نوجوانی به کارهای بنایی مشغول شده و در سالهای ابتدایی جوانی از پیمانکاران نیروی آب به حساب میآمدهاست. سهراب تقریباً از کلاس پنجم پیش حاج قاسم بزرگ میشود و زمانی که ایشان در سازمان آب کار میکرد به همراه دو پسرخالهاش چهار نفری در یک اتاق اجارهای زندگی میکردند و درس میخواندند. آنزمان حاج قاسم در سازمان آب در بخش اداری کار میکرد و بعد به موضوع روابط عمومی پرداخت.
ورزش و ازدواج
آدم ورزشکاری بود، حاج قاسم در کاراته دارای دان است و آنزمان هم در یک باشگاه پرورش اندام کار میکرد و جزء مربیان پرورش اندام بود. او در سنین جوانی ازدواج میکند وصاحب پنج فرزند به نامهای نرجس، حسین، فاطمه، زینب و رضا میشود.
عبودیت
او علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژهای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره میجست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریهها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست میدهد. به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایشگاههایی بس نورانی و معنوی تبدیل نموده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق میپرداختند گویی آنان عارف بودند. قاسم از جنس همان بچهها بود.
روحیات
سهراب سلیمانی در خصوص روحیات سردار میگوید: «حاج قاسم خیلی وقت نمیکرد به خانواده برسد اما بسیار آدم عاطفیای بود و حتی تا زمانی که نسبت به مسایل زندگی من اطمینان پیدا نکرد مرا رها نکرد، مدام من را کنترل میکرد چون من در سازمان زندانها کار میکردم و با زندانیان در ارتباط بودم حتی اگر یک موتور میخریدم تا اطمینان پیدا نمیکرد که چگونه آن را تهیه کردهام راحت نمیشد، شاید به نوعی تمام زندگی اطرافیان ما را زیر نظر داشت تا خدای ناکرده به راه کج و آلوده کشیده نشویم. فاصله سنی من با حاج قاسم تقریبا ۷ سال بود، او خیلی دوست داشت من منضبط باشم چون برادر فرمانده بودم و دیگران از من الگو میگرفتند اما چون سنم طوری بود که دوست نداشتم در چارچوب ضابطهها قرار بگیرم و در نهایت به خاطر بینظمیهایی که داشتم ایشان مرا دعوا کرد و من هم که آدم لجبازی بودم از آنجا بیرون آمدم، بعد آن پاسدار وظیفه شدم اما در اکثر عملیاتها همراه حاج قاسم بودم و در انتهای جنگ هم «پیک فرماندهی» خودش بودم چون پدرم گفته بود اگر شهید میشوید با هم شهید شوید.
سلیمانی با اشاره به علاقه ویژه حاج قاسم به فرزندان شهدا، میگوید: آنقدر حاج قاسم به بچههای شهدا عشق می ورزید که گاهی بچههای خودش حسودیشان میشد، میزان رابطه ایشان با بچههای شهدا خیلی نزدیک است و برای حاج قاسم فرقی ندارد که فرزند شهید مربوط به کدام جناح است.
حاج قاسم مسئولیتهای زیادی داشت و حتی بعد از جنگ به منطقه شرق کشور رفت و ناامنیهایی را که در آن منطقه بود رفع کرد، بعد هم علیرغم اینکه در نیروی قدس بود و به سختی به زندگی خود میرسید اما توجهاش به اطرافیان کم نشد. او مردی نستوه و خستگیناپذیر بود، از هیچ مشکلی نمیهراسید و هیچگاه دچار رخوت، سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاشگر بود و به آسایش خودش نمیاندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شده بود اما همچنان بر بازگشت به جبهه اصرار میکرد و در کوتاهترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز میگشت. برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بیقرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او میخواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سختکوشانه و مجاهدانه به پیش رود.
گذار
شهید سلیمانی یکی از گردانندگان اصلی راهپیماییها و اعتصابات کرمان در زمان انقلاب بود و زمانی که سپاه اعلام کرد نیرو میخواهد وی فوراً از سازمان آب به عنوان پاسدار افتخاری به سپاه رفتند. شورای فرماندهی سپاه در کرمان پیش از ۸ خرداد ۱۳۵۸ تشکیل شد و سلیمانی همزمان با کار در سازمان آب، به سپاه پیوست. به گفتهی اصغر محمدحسینی حداکثر دوره آموزش آنها ۴۵ روز بوده است. وی، علیرغم آنکه تا پیش از آن هیچ تجربهی نظامی نداشت، به علت عملکرد خوبش به عنوان مربی انتخاب شد. سپس، مدت کوتاهی بعد به همراه جمعی از سپاهیان برای کمک به اداره و حفاظت شهر مهاباد در برابر جداییطلبان کرد به این شهر فرستاده شد. پس از بازگشت از مهاباد تا شروع جنگ ایران و عراق فرمانده پادگان قدس سپاه کرمان بود.
نبوغ نظامی
او مسلط به دانش رزم بود و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و حساس، به گونهای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و آرام آرام با زوایای مختلف و پیچیدگیهای فراوان آن آشنا شد. او دستکم، سه میدان عمده رزم را آزموده بود: میدان دفاع مقدس، میدان مبارزه با اشرار مسلح و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقهای در عراق و سوریه و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت مییافت.
انتصاب
حاج قاسم سلیمانی در سال ۱۳۶۰ با حکم محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران، به عنوان فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله منصوب شد. وی در جنگ عراق علیه ایران، از فرماندهان عملیاتهای والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ بود. عملیات کربلای ۵ از مهمترین عملیاتهای ایران در دوران جنگ بود که تضعیف موقعیت سیاسی و نظامی ارتش بعث عراق و تثبیت اوضاع به سود قوای نظامی ایران از نتایج آن ارزیابی شده است.
مبارزه با داعش
سردار قاسم سلیمانی از فرماندهان مبارزه علیه داعش در عراق و سوریه بود. داعش گروهی تروریستی بود که پس از سقوط صدام در عراق و خلأ قدرت در این منطقه، پدید آمد. ایران برای حفظ امنیت و کنترل منطقه، مبارزه با این گروه را آغاز کرد. در سال ۲۰۱۱ میلادی نیروهای تحت فرمان شهید سلیمانی از جمله لشکر فاطمیون و تیپ زینبیون جهت مبارزه با داعش و نیروهای شورشی راهی سوریه شدند. همچنین در سال ۲۰۱۴ شهر موصل به تصرف داعش درآمد و بغداد، پایتخت عراق نیز تا مرز سقوط پیش رفت؛ سردار سلیمانی با سازماندهی بخشی از نیروهای حشد الشعبی نقش مؤثری در اخراج داعش از عراق داشت. حیدر العبادی نخستوزیر وقت عراق، از سردار قاسم سلیمانی به عنوان یکی از اصلیترین متحدان عراق در مبارزه با داعش نام برد. سردار حاج قاسم سلیمانی در نامهای خطاب به رهبر انقلاب اسلامی که ۳۰ آبان ۱۳۹۶ در رسانههای ایران منتشر شد، پایان داعش را اعلام کرد و از برافراشته شدن پرچم سوریه در البوکمال از شهرهای سوریه در نزدیکی مرز عراق خبر داد.
پرواز بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در حمله آمریکایی به دو خودرو در اطراف فرودگاه بغداد، سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و تنی چند از اعضای حشدالشعبی در این حمله هدف قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.
فاطمه مرادی
۱
نظر
ارسال نظر برای این مطلب