مطالب

ولایت مدارشجاع، عبدالرحمن بن عبد رب انصاری


پنج شنبه , 5 مرداد 1402
ولایت مدارشجاع، عبدالرحمن بن عبد رب انصاری

وقتی رسول خدا دست های علی را بالا برد در غدیر، عبدالرحمن دیده بود. به حقانیت ولایت علی ایمان داشت. همان جا بیعت کرده بود و سالها بعد، روزی که حسین عازم کربلا شد، از مکه همراهش شد. عبدالرحمن از صحابه رسول خدا بود. وقتی غدیر پیش آمد و دین خدا کامل شد حدیث غدیر را مثل جواهری توی دستانش گرفت و هرجا رفت از آن حرف زد. شد راوی حدیث. حدیثی به عظمت غدیر. سن وسالش بالا بود وقتی مسلمانان مقابل نوه رسول خدا لشکر آراستند. اما شمشیرش تیز بود عین جوانی. هنوز انگار راوی حدیث غدیر بود، روی شانه اش رسالتی احساس می‌کرد که گویی کربلا منزل آخرش بود. با امام ماند و پای همین رسالت جانش را فدای مولایش کرد. عبدالرحمن بر آن عهد که با رسول خدا و ولی اش بسته‌بود، چنان وفا کرد که نامش میان اصحاب عاشورایی حسین علیه السلام نوشته شد و عطر بهشت با خاک مزارش آمیخت. ولایت مداری شاخصه عبدالرحمن بود. اینکه سالهای سال در مسیر ولایت، پایش سر نخورده بود و سیم و زر هوایی اش نکرده‌بود بر می‌گشت به ایمان درستش. اعتقادی که به ولایت داشت سخت محکم بود. ریشه دوانده بود توی جانش. همزمان که مویش سپید می‌شد اعتقادش عمیق تر ریشه می‌گرفت. این اعتقاد نه فقط شاخصه عبدالرحمن، که میراث تمام یاران حسین است. هرجای تاریخ که نام حسین می‌بریم، پای ولایت در میان است. هیچ کس به خیمه حسین راه نیافته جز اینکه ولایت در قلب و جانش مثل کوهی عظیم، استوار بوده. حاج قاسم هم زیر سایه این خیمه بود و تا زنده بود امر ولی از زبانش نمی‌افتاد. حتی وصیت نامه اش سرشار از دلسوزی‌هایی است که ما را به ولایت فقیه پیوند می‌زند. حاج قاسم همان قدر که محکم می‌گفت ما ملت امام حسینیم، همانقدر از روی عقیده به اطاعت از امر ولی دعوتمان می‌کرد. خودش سرآمد ولایت مداری بود. همان سالی که رهبری معظم به فرماندهی سپاه قدس منصوبش کردند، حاج قاسم امر آقا را روی چشم هایش گذاشت و چنان این سالها دلاوری کرد که نماز وداعش تبدیل شد به باشکوه ترین خداحافظی رهبری. وقتی اشک های آقا محاسنش را خیس می‌کرد، همه ما گریه کردیم. تازه فهمیدیم این خیمه، چه سرداری از دست داده است…عمود را کشیدند و ما چند سال است گریه‌هایمان را با بغضی که افتخار پشت آن است فرو می‌خوریم. سردار، اگرچه رفت اما رفتنش، زیباترین تجلی ولایت مداری و شکوه رسیدن به حسین بود. این مقصد مشترک. میان تمام یاران عاشورایی اش از ازل تا ابد.



حکیمه سادات نظیری
۱


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

ما از مرگ ترس نداریم...
پنج شنبه , 27 اردیبهشت 1403

ما از مرگ ترس نداریم...

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان
سه شنبه , 25 اردیبهشت 1403

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
دوشنبه , 24 اردیبهشت 1403

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان