اهل مقدسبازی نبود، معنوی بود، اما شوخی و مزاح هم میکرد و دل همنشینانش را شاد میکرد. متواضع بود، به مجاهدان و خانواده شهدا بسیار رسیدگی میکرد. اگر مجاهدان صاحب فرزند میشدند، همیشه برای فرزندانشان هدیه میخرید. هیچوقت از وضعیت زندگی اطرافیانش غافل نبود. فرزند یکی از مسؤولان دفترش بیماری قند داشت و ابومهدی همیشه جویای احوال او بود و بسیار کمک میکرد. حتی شرایط سفر را برای آنان مهیا میکرد.
حاج ابومهدی خیلی خوشرو و خندان بود. خوشاخلاق بود. اگر یک مدتی او را نمیدیدم، دلم برایش تنگ میشد.
*
حاج ابومهدی به خرما بسیار علاقه داشت؛ یک شب با هم به ملاقات یکی از مجاهدان که بیمار شده بود، رفتیم، بعد از آن حاج ابومهدی با من به مقر آمد و در دفتر نشستیم و درباره کار صحبت کردیم، یک جعبه خرما را که یکی از دوستانم برایم آورده بود مقابل حاج ابومهدی گرفتم تا چند خرما بردارد، اما با همان روحیه همیشگی شروع کرد شوخی کردن و گفت چند خرما فایدهای ندارد، کل جعبه خرما را گرفت و با خود بُرد!
*
در دفتر کارش، میز پینگپنگ گذاشته بود، یک بار به من گفت: بیا پینگپنگ بازی کنیم. تابحال بازی نکردهبودم. در همان دست اول که مرا برد، به او گفتم: دیگه پشت سر شما نماز نمیخونم، از نظر من عدالت ندارین! آخه شما با یه مستضعفی که هیچی بلد نیس، اینجوری بازی میکنید که ببرین؟
و دوتایی زدیم زیر خنده. همینقدر راحت، صمیمی و بیتکلف بود.
ابومهدی خیلی باحوصله بود و در کنار تعدد کارها و شاید سرشلوغیهایش موضوعات را کامل میگفت، وقت میگذاشت و کار را تا انجام نمیداد، نمیرفت. مثلا اگر کسی آنجا بود و باید با او حرف میزد، نیمه تمام رها نمیکرد. ما با شخصیت خاصی که در فیلم میبینید روبهرو هستیم که مثلا اگر رزمندهای میخواهد با او عکس بگیرد کامل میایستد تا در قابش واضح باشد. از نظر شخصی هم شاید کسی که خدا به او ۴دختر داده است نوعی از مهربانی، ملاطفت خاص وعاطفه را در او میتوانید ببینید که منحصر به فرد است.
* مدرسهای را در فلوجه، به خانوادههای داعشی اختصاص داده بودند. مردان آنها یا کشته شده بودند و یا اینکه در نبرد با جبهه مقاومت بودند. داعشیها از امنیت خانوادههایشان مطمئن بودند. هر شخصی ممکن است برایش نوعی حقد و کینه نسبت به فرزندان کسانی که الان در جبهه مقابل میجنگند ایجاد شود. ممکن است پدر یا یکی از اقوام همین بچهای که الان در مدرسه هست، ممکن است سر همرزم جبهه مقاومت را ببرد. اما ابومهدی هیچگونه کینهای نداشت. با محبت این بچهها را در آغوش میگرفت و نوازش میکرد. اگر برخورد ابومهدی با خانوادههای داعشی را کنار خانوادههای شهدا گذاشتهشود، تفاوتی دیده نمیشود.
مهدیه مظفری
۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب