مطالب

حرم بی بی(س)، سنگر بصیرت بود!


سه شنبه , 31 مرداد 1402
حرم بی بی(س)، سنگر بصیرت بود!

بچه های مشهد خودشان را به شکل و شمایل افغانی ها درمی آوردند. شنیده بودند تیپ فاطمیون راحت تر به سوریه اعزام می شوند. شنیده بودند نگاه ناپاکی سمت حرم بی بی زینب افتاده. شنیده هایشان، شده بود ذغال داغ و توی دلشان آتش روضه هی بیشتر می‌سوخت. وقتی حاج قاسم در میدان عملیات های عراقی وارد شد، همه بچه ها جان تازه ای گرفتند. آنها هم می دانستند حاج قاسم به صیانت آمده. دلشان قرار گرفته بود هرچند که هنوز مجوزها همچنان سفت وسخت صادر می شد و سوریه رفتن به این راحتی ها نبود. سردار، پاسداری بود که پس از سال های جنگ و دفاع مقدس حالا به نگاهبانی از حریم بی بی زینب مشرف شده بود. اما این پاسداری تفاوت عجیبی داشت. فقط حرم نبود که به خطر افتاده بود. این پیام عاشورا بود که دوباره آماج تیرافکنی دشمن قرار گرفته بود. تاریخ می نویسد بشیر بن خزیم اسدی ، ازکسانی بوده که در مجلس یزید حضور داشته اند، او اینطور می گوید: «درآن روز به زینب دختر علی علیه السلام نگریستم که خطبه می خواند و هرگز زنی را سخن ورتر و زبان آورتر از او ندیدم. گویا زبان علی در کام اوست و با زبان امیرمومنان سخن می گوید. به سوی مردم اشاره کرد  که ساکت شوید! ناگاه نفس ها در سینه حبس شد و زنگ کاروان ها از حرکت ایستاد.»



پیام عاشورا مثل صبر بی بی زینب، در این راه پرمشقت، صیقل خورده بود تا وقتی اسرا به کوفه و شام می رسند، با چنان عظمتی در افق های خلقت جاری شود که گذر زمان هیچ غباری بر آن ننشاند. این پیام از ورای غل و زنجیرها صادر می شد و روح بزرگ زینب کبری حامل این رسالت بود. رسالتی که تمام مدافعان حرم، در کنار سردار به پاسداشت آن مشغول شدند. هجوم داعش به خاک سوریه، فقط جنگ افروزی نبود. نشانه رفتن پیام عاشورا بود. انگار که حرمله دوباره سه شعبه برداشته باشد.



عقیله هاشمی در مجلسی که به عنوان اسیر، نشسته بود قامت افراشت و خطبه ای خواند که تک به تک کلماتش، با شجاعت ممزوج بود: « ای کوفیان! ای نیرنگ بازان و پیمان شکنان و بی وفایان و مکر پیشه گان! شما همانند زنی هستید که رشته خود را پس از بافتن و تابیدن وا می تابید. شما سوگندهایتان را دستاویز فساد میان خود قرار داده اید.» شجاعت زینب کبری، میراثی بود از صدیقه طاهره که در این سالها زیر سایه مولا همچون نخلی قد کشید و بالید. و رسالت عاشورا هنگام به بارنشستن این نخل بود.



حالا پس از سال ها بارگاه رسول عاشورا با جنگ افروزی دشمن به خطر افتاده بود. لازم بود تا دشمن ضربتی جانانه بچشد و عقب بنشیند. میدان سوریه، خاک ما نبود اما پیام عاشورا، متعلق به همه ی مسلمانان جهان بوده و هست. وقتی ما از دفاع حرم ها حرف به میان می‌آوریم منظورمان صیانت از پیام عاشوراست. اما این پیام در واقع چه بود؟!



چرا آنقدر این پیام مهم است که خواهر امام پای برغل و زنجیر، آن را فریاد می کند؟! و سال ها بعد مردانی از مکتب سلیمانی، به پاسداشت آن برمی خیزند. مقام معظم رهبری در تبیین پیام عاشورا سخنی دارند که به بحث ما ارتباط خوبی دارد: «عاشورا پیام ها و درس هایی دارد. عاشورا درس می‌ دهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس می‌ دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می‌ دهد که جبهه‌ ی دشمن با همه‌ی توانایی های ظاهری، بسیار آسیب‌ پذیر است. (همچنان که جبهه‌ ی بنی‌ امیه، به وسیله کاروان اسیران عاشورا، در کوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید، و بالأخره هم این ماجرا، به فنای جبهه‌ ی سفیانی منتهی شد.) درس می‌ دهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌ بصیرت ها فریب می‌ خورند. بی‌ بصیرت ها در جبهه باطل قرار می‌ گیرند؛ بدون این‌ که خود بدانند. همچنان که در جبهه‌ ی ابن‌ زیاد، کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند، ولی از بی‌ بصیرت ها بودند. همین درس ها می‌ تواند جبهه‌ ی کفر و استکبار را شکست دهد. درس های زندگی سازی است.» حالا شاید ارزش کار سردار و یارانش روشن تر شده باشد برایمان. حاج قاسم سلیمانی دیده بان مهمترین سنگر دنیا بود آن روزها. سنگر بصیرت.



نویسنده : حکیمه سادات نظیری
۰


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب