وقتی رسید بغداد نرفت توی جلسه دولت، نرفت وزارت دفاع عراق، بی معطلی خودش را رساند وسط معرکه جنگ!
چه معرکهای؟ معلوم نبود خط خودی کجاست و کجا جلوی دشمن را گرفتهاند. عرف نظامیاش این بود که اول یک نیرویی بیاید پدافند کند، جلوی پیشروی دشمن را بگیرد. بعد خط تشکیل بدهد و آن را شناسایی کند. تازه بعد اینها طرح بریزد و بدهد دست فرمانده که این خط ماست و این هم خط دشمن.
حاجی اما کاری کرد که نه تنها در بین ارتشهای دنیا متداول نبود، بلکه نمونه هم نداشت! خودش ایستاد پای کار. خودش رفت و لبه جلویی منطقه نبرد را معلوم کرد. خودش شناسایی اولیه را انجام داد.
همان لحظه شناسایی میکرد، همزمان طرح مقابله با دشمن را میچید.
حرکت جهادی حاجی نبود، بغداد هم سقوط کرده بود.
چه معرکهای؟ معلوم نبود خط خودی کجاست و کجا جلوی دشمن را گرفتهاند. عرف نظامیاش این بود که اول یک نیرویی بیاید پدافند کند، جلوی پیشروی دشمن را بگیرد. بعد خط تشکیل بدهد و آن را شناسایی کند. تازه بعد اینها طرح بریزد و بدهد دست فرمانده که این خط ماست و این هم خط دشمن.
حاجی اما کاری کرد که نه تنها در بین ارتشهای دنیا متداول نبود، بلکه نمونه هم نداشت! خودش ایستاد پای کار. خودش رفت و لبه جلویی منطقه نبرد را معلوم کرد. خودش شناسایی اولیه را انجام داد.
همان لحظه شناسایی میکرد، همزمان طرح مقابله با دشمن را میچید.
حرکت جهادی حاجی نبود، بغداد هم سقوط کرده بود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب