از سه ماه قبل از عملیات والفجر ۸ گردان ۴۱۰ لشکر ۴۱ ثارالله برای عبور از اروند آماده میشد. نیروهای گردان شبها در رودخانه بهمنشیر تمرین میکردند. معمولاً تمرینها تا نیمه شب ادامه پیدا میکرد. بعد از ظهر یکی از روزهای اواخر دی ماه ۶۴ برای بازدید از تمرین گردان به مقر بچهها در یکی از روستاهای منطقه اروندکنار رفتم.جلسهای داشتیم و بعد از جلسه و نماز، گردان تمرین را شروع کرد. ساعت یک بامداد بچهها بعد از تمرین از بهمنشیر بیرون آمدند و به طرف ساختمانهای مخروبهای که برای گردان در نظر گرفته شده بود، رفتند تا بعد از تعویض لباس غواصی استراحت کنند.کمی بعد، صدایی از نخلستان به گوشم خورد .آهسته به طرف صدا رفتم. حاج احمد امینی پشت یکی از نخلها نشسته بود و صدای راز و نیازش میآمد. بلند گریه میکرد! آن طرف تر علی عابدینی نماز شب میخواند. همین طور که از دور نگاه میکردم کمکم بقیه بچههای گردان هم آمدند و زیر نخلها به صورت پراکنده مشغول عبادت شدند. عده ای هم به نمازخانهای که برای گردان درست کرده بودند، رفتند.بعد فهمیدم کار هر شب آنها همین است و مطمئن شدم با این دعاها خط دشمن را میشکنند.کتاب: حاج قاسم، جلد دوم، به اهتمام علی اکبر مزدآبادی
راوی: قاسم سلیمانی
۱
نظر
ارسال نظر برای این مطلب