تصاویر

سی سال است که نخوابیده‌ام…


شنبه , 2 بهمن 1400
 سی سال است که نخوابیده‌ام…
سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود #نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در #غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
۰


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب