تو خودَت عشقی وکارَت هم عشق!
تو خودَت بوی بهاری و
دلممستِ تواست!
عاشقم!!عاشقِ لبخندِ تواَم تابه ابد!
تو سلیمانیِ ایران هستی!
نه! صبرکن!
جهان؛میبالَد به تو ای فرمانده!
حال که آرام گرفتی به پیشِ ارباب!
توبگو! توبگو! من چه کنم!
بادلِ ویرانه یخود؛از فِراقَت سردار!
ابرها می گِریَند!
آسِمان غُرِّشِ پنهان دارد!
حالِ من باران است!
غمِ تو؛تا به ابد؛در دلم می مانَد!
تو خودَت بوی بهاری و
دلممستِ تواست!
عاشقم!!عاشقِ لبخندِ تواَم تابه ابد!
تو سلیمانیِ ایران هستی!
نه! صبرکن!
جهان؛میبالَد به تو ای فرمانده!
حال که آرام گرفتی به پیشِ ارباب!
توبگو! توبگو! من چه کنم!
بادلِ ویرانه یخود؛از فِراقَت سردار!
ابرها می گِریَند!
آسِمان غُرِّشِ پنهان دارد!
حالِ من باران است!
غمِ تو؛تا به ابد؛در دلم می مانَد!
نظر
ارسال نظر برای این مطلب