مطالب

ژنرال بداخلاق، اخمو و خشن


یکشنبه , 5 بهمن 1399
 ژنرال بداخلاق، اخمو و خشن
بعد از انتخاب محمد مرسی به ریاست‌جمهوری مصر هیئتی مصری برای توافق وارد ایران شدند. آن‌ها از جریان اخوان المسلمین بودند و خودشان را انقلابی می‌دانستند. وقتی توافقات انجام شد، رئیس هیئت به من گفت خواهشی از شما داریم و می‌خواهیم ژنرال سلیمانی را ولو برای پنج دقیقه ببینیم. گفتند برای ما خیلی مهم است که ژنرال سلیمانی را به دلیل عملکرد موفق و نقش ایشان در مبارزه با صهیونیست‌ها ببینیم.
به سردار سلیمانی تلفن زدم و موضوع را اطلاع دادم. ایشان گفت: « اگر جمع‌بندی شما این است که ملاقات انجام شود من وقت می‌دهم.» وقتی به محل ملاقات رفتیم، سردار جلوی در اتاق منتظر بود من آن‌ها را به ترتیب مقام معرفی و هدایت کردم که وارد اتاق شوند. بعد از احوال‌پرسی، به سردار سلیمانی اطلاع دادند که تلفن فوری دارید. سردار به من گفتند: « یکی دو دقیقه با این آقایان بنشینید تا من تلفن را جواب بدهم و بیایم.» کمتر از یک دقیقه که گذشت، مسئول هیئت مصری به من گفت: « سردار سلیمانی هنوز نیامده؟» به اون گفتم: « سردار سلیمانی همان آقایی بود که جلوی در با شما الحوال‌پرسی کرد.» اون تعجب کرد. احتمالاً ابتدا تصور کرد من برای اینکه صحنه سازی کرده باشم این‌ها را جایی برده‌ام و فردی را معرفی کرده‌ام و گفته‌ام او ژنرال سلیمانی است. بعد از چند دقیقه که سردار آمد و اعضای هیئت مصری نگاه راهبردی ایشان به جهان اسلام، امت اسلامی و احیای تمدن اسلامی را دیدند تازه متوجه شدند جای درستی آمده‌اند.
وقتی ملاقات تمام شد و خارج شدیم، مصری‌ها به من گفتند: « ما تصورمان از سردار سلیمانی یک ژنرال بداخلاق، اخمو و خشن بود. اصلاً ما در زندگی سیاسی‌مان یک ژنرال عالی‌رتبه در این سطح از شهرت بین‌المللی که هیچ، در طراز داخلی هم ندیده بودیم که این قدر متواضع و دارای تفکر عالی در حوزه جهان اسلام باشد و وقتی صحبت می‌کند عمیق و راهبردی سخن بگوید.»
 
۰


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب