حاج قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس بود اما وقتی به روستای پدری اش میآمد، همه عنوانهایش را کنار میگذاشت و خود را یکی از اهالی روستا میدانست. بدون آنکه محافظ همراه داشته باشد میآمد. حدود صد نفر از روستاییان داوطلبانه تصمیم گرفتند آموزش ببینند و تیم امنیتی برای حفاظت از حاج قاسم تشکیل بدهد تا زمانی که ایشان به روستا میآید امنیت ایشان را تأمین کنند. حتی پیرمردها داوطلب شده بودند که شبها اطراف محل اسکان حاج قاسم نگهبانی بدهند. اما حاج قاسم اجازه نمیداد و میگفت:« بروید استراحت کنید.» ولی ما محرمانه شبها نگهبانی میدادیم. یک شب که برای نماز شب بیدار شده بود من را دید، لبخندی زد و گفت: « شما برو بخواب. من بیدارم!»
راوی: آقای دوست محمدی
۰
راوی: آقای دوست محمدی
۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب