شهیدی که حاجقاسم سلیمانی او را فاتحاروند و عملیات والفجر۸ میدانست
بعضی مواقع اتفاق میافتاد که حسن مریض میشد و تب میکرد،ما برنامه ریزی میکردیم که بدون او به شناسایی برویم،میگفتیم شما استراحت کنید که زود خوب شوید.موقع حرکت میدیدم که جلوتر از ما آماده رفتن است،طوری رفتار میکرد که اصلاً گویا مریض و تب دارنبوده.
از ایستگاه حسنیه راه افتادیم که به طرف خرمشهر برویم بین راه بودیم که صدای اذان بلند شد،حسن گفت:نگه دار، همینجا نماز بخونیم.همانجا کنار جاده به نماز ایستاد.
وقتی وارد سنگر دیدبانی شدم،دیدم داشت با دوربین منطقه را نگاه میکرد.سلام کردم جوابم را داد،بدون این که به من نگاه کند.
با خنده گفتم:منم تحویل بگیر.
بدون اینکه نگاهش را برگرداند،گفت ناراحت نشو،نمیتوانم چشم از منطقه و دشمن بردارم.
تازه فهمیدم که چرا گزارش های دیده بانی او این قدر مورد توجه فرماندهان قرار میگرفت، ساعتها بدون حرکت،در سنگر مینشست و تحرکات دشمن را زیرنظر داشت حتی برای اینکه مواضع دشمن را بهتر شناسایی کند، بیش از ۳۰مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود، تا به خط عراقی ها برسد،منطقه را شناسایی کند و برگردد.
شهید حسن یزدانی
۰
بعضی مواقع اتفاق میافتاد که حسن مریض میشد و تب میکرد،ما برنامه ریزی میکردیم که بدون او به شناسایی برویم،میگفتیم شما استراحت کنید که زود خوب شوید.موقع حرکت میدیدم که جلوتر از ما آماده رفتن است،طوری رفتار میکرد که اصلاً گویا مریض و تب دارنبوده.
از ایستگاه حسنیه راه افتادیم که به طرف خرمشهر برویم بین راه بودیم که صدای اذان بلند شد،حسن گفت:نگه دار، همینجا نماز بخونیم.همانجا کنار جاده به نماز ایستاد.
وقتی وارد سنگر دیدبانی شدم،دیدم داشت با دوربین منطقه را نگاه میکرد.سلام کردم جوابم را داد،بدون این که به من نگاه کند.
با خنده گفتم:منم تحویل بگیر.
بدون اینکه نگاهش را برگرداند،گفت ناراحت نشو،نمیتوانم چشم از منطقه و دشمن بردارم.
تازه فهمیدم که چرا گزارش های دیده بانی او این قدر مورد توجه فرماندهان قرار میگرفت، ساعتها بدون حرکت،در سنگر مینشست و تحرکات دشمن را زیرنظر داشت حتی برای اینکه مواضع دشمن را بهتر شناسایی کند، بیش از ۳۰مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود، تا به خط عراقی ها برسد،منطقه را شناسایی کند و برگردد.
شهید حسن یزدانی
۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب