تابستان سال ۵۵ گاردان پارتی را به کرمان آوردند. قابل توجه است شاه در همه مراکز استانها، مراکز فسادی را برای گمراه کردن جوانان ایجاد کرده بود؛ اما در کرمان هیچیک از این مراکز نتوانست شکل بگیرد. آن روز همه خوانندهها و رقاصه های معروف (آقاسی، حمیرا، هایده، آزیتا) آمده بودند در یک زمینِ باز، در انتهای خیابان ابوحامد که در آن زمان به خیابان صَمصام معروف بود. خیمه بسیار عظیمی برپا کرده بودند. مردم برای تماشا به آنجا میرفتند و خواننده و رقاصهها برای آنها اجرای برنامه میکردند.
با دوستم فتحعلی و علی یزدانپناه، تصمیم به مقابله و خرابکاری گرفتیم. شب که همه مشغول تماشای برنامهها در محل گاردن پارتی بودند، ۱۵۰ کِرمَکِ چرخ و موتور را کشیدیم و همه را پنچر نمودیم و بی سر و صدا فرار کردیم! در دوره نوجوانی، این نوع مبارزه با فساد را با افتخار انجام میدادیم و هیچ ترسی از کسی هم نداشتیم. البته هنوز هیچ شناخت دقیقی از ساواک نداشتم. فقط از زبان حاجمحمد بارها اسم ساواک و خوف از ساواک را شنیده و حس می کردم، اما از هیچ نمیترسیدم.
از چیزی نمیترسیدم «زندگی نامه خودنوشت قاسم سلیمانی»/ برداشت آزاد/صفحه ۵۷.۰
با دوستم فتحعلی و علی یزدانپناه، تصمیم به مقابله و خرابکاری گرفتیم. شب که همه مشغول تماشای برنامهها در محل گاردن پارتی بودند، ۱۵۰ کِرمَکِ چرخ و موتور را کشیدیم و همه را پنچر نمودیم و بی سر و صدا فرار کردیم! در دوره نوجوانی، این نوع مبارزه با فساد را با افتخار انجام میدادیم و هیچ ترسی از کسی هم نداشتیم. البته هنوز هیچ شناخت دقیقی از ساواک نداشتم. فقط از زبان حاجمحمد بارها اسم ساواک و خوف از ساواک را شنیده و حس می کردم، اما از هیچ نمیترسیدم.
از چیزی نمیترسیدم «زندگی نامه خودنوشت قاسم سلیمانی»/ برداشت آزاد/صفحه ۵۷.۰
نظر
ارسال نظر برای این مطلب