مطالب

یاورتیز بین، یزید بن معقل


دوشنبه , 2 مرداد 1402
یاورتیز بین، یزید بن معقل

وقتی دور کعبه طواف می کرد انگار که کسی عبایش را می کشید سمت حسین، از همان مکه به امام پیوست و منزل به منزل تا کربلا آمد. یزید بن معقل تازه با جنگ آشنا نشده بود. آدم نهروان و صفین بود معقل جنگ های علی را دیده بود و می دانست اگر حسین عزم میدان کرده، تدبیر امام است و چون و چرا برنمی دارد. معقل ولی جنگ خوارج را هم دیده بود. وقتی جمعی از خوارج با کوته نظری آتش جنگ راه انداختند و شورش کردند، یزید رفت و میمنه سپاه امام را فرماندهی کرد. این جنگ با تار ومار شدن خوارج و شکستشان تمام شد. اما این نگاه تیز بین یزید بود که در آن غبار فتنه درستی حرف امیرالمومنین و به حق بودن ایشان را تشخیص می‌داد. اگر در جنگ صفین خیلی از یاران امیرالمومنین همین تیز بینی را داشتند اصلا کار به عاشورا نمی رسید. اما رسید. و همان وقت هم عده ای نمی فهمیدند جنگ مسلمان با مسلمان چه معنایی دارد. همین که سپاه عمر سعد نماز می خواندند و شراب نمی خوردند در ظاهر، برایشان حجت مسلمانی داشت. اما اصل دین که زمین مانده بود و داشت تیر و نیزه میخورد اصلا به چشمشان نمی آمد.



یزید اما از این دسته نبود. تیز بین بود و راه درست را می شناخت. میدانست این حسین پسر همان علی(ع) است. می دانست جانشینی رسول خدا فقط برازنده حسین است که پاسدار اسلام واحیا کننده سنت های نبوی است. اما، امان از حرام خوردن که گوش های کوفیان را کر کرده بود. عده ای هم همین دوره خودمان، جنگ ما با داعش را نمی فهمیدند. بنظرشان جنگی که کیلومترها آنسوتر از مرز ما جریان داشت به ما ربطی که پیدا نمی کرد هیچ، نباید از آن حرفی هم می زدیم ودخالت می کردیم. اما تیزبینی حاج قاسم ورای مرزهای خودمان را می دید. نظامی اسلامی را می دید که خاکش خیلی وسیع تر از ایران ماست. ارزشهایی را می دید که باید پاسداشت می شد و داعش آمده بود که با ادوات جنگی اش فاتحه خیلی چیزها را بخواند. اما کور خوانده بود وقتی حاج قاسم این طور عمیق به دین فکر می کرد. پرچم شوم داعش که به اسم اسلام بالا برده بود برای آمریکایی ها فرصتی بود که از درون سم بریزند داخل سفره حکومت اسلامی. اما این سم بلای جان خودشان شد و دست آخر این ما بودیم که زیر لوای حسین (ع) از ارزش هایمان دفاع کردیم. این حاج قاسم بود که نگذاشت قطره های خون یزید بن معقل هدر برود. بلکه خودش نیز فدای همین راه شد. فدای حسین…



نویسنده : حکیمه سادات نظیری
۰


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب