وقتی رسیدیم نقطه صفری مرزی، سردار خم شد ونماز شکر خواند.
میدانید قصدش چه بود؟
ما معمولاً برای سرکشی به مناطق درگیری باهلی کوپتر رفت وآمد می کردیم.
یکی از روزهایی که منطقه "حنف" در مرز عراق و سوریه از دست داعش آزاد شده بود، با حاج قاسم راهی آن منطقه شدیم برای بررسی اوضاع.
قبلش آمریکا اعلام کرده بود:کسی حق نداره به مدار۵۵ درجه منطقه نزدیک بشود.
هلی کوپتر که بلند شد، سردار مشغول نوشتن مطلبی در دفترش شد.
به چند دقیقه نکشیده، جنگنده های آمریکایی هم بلند شدند و تلاششان برای انحراف مسیر ما شروع شد.
من مضطرب شدم و چند بار به سردار گفتم:
حاجی جنگنده ها دارند به ما نزدیک میشوند.
جوابی به من نداد، حتی سربلند نکرد تا جنگنده ها را نگاه کند.
به نوشتن ادامه داد.
جنگنده ها خودشان مغبوبانه برگشتند و ما باافتخار در منطقه صفر مرزی نشستیم.
نماز شکر را آن جا خواندند.
سرم را می اندازم پایین و می نویسم.
آمریکا تهدید به تحریم می کند،
نه هسته ای را می بخشم ونه موشکی کوتاه می آیم !
میدانید قصدش چه بود؟
ما معمولاً برای سرکشی به مناطق درگیری باهلی کوپتر رفت وآمد می کردیم.
یکی از روزهایی که منطقه "حنف" در مرز عراق و سوریه از دست داعش آزاد شده بود، با حاج قاسم راهی آن منطقه شدیم برای بررسی اوضاع.
قبلش آمریکا اعلام کرده بود:کسی حق نداره به مدار۵۵ درجه منطقه نزدیک بشود.
هلی کوپتر که بلند شد، سردار مشغول نوشتن مطلبی در دفترش شد.
به چند دقیقه نکشیده، جنگنده های آمریکایی هم بلند شدند و تلاششان برای انحراف مسیر ما شروع شد.
من مضطرب شدم و چند بار به سردار گفتم:
حاجی جنگنده ها دارند به ما نزدیک میشوند.
جوابی به من نداد، حتی سربلند نکرد تا جنگنده ها را نگاه کند.
به نوشتن ادامه داد.
جنگنده ها خودشان مغبوبانه برگشتند و ما باافتخار در منطقه صفر مرزی نشستیم.
نماز شکر را آن جا خواندند.
سرم را می اندازم پایین و می نویسم.
آمریکا تهدید به تحریم می کند،
نه هسته ای را می بخشم ونه موشکی کوتاه می آیم !
نظر
ارسال نظر برای این مطلب