قاسم همیشه به نیروها تأکید میکرد که ما می خواهیم چهره ی حقیقی اسلام را توی میدان نشان دهیم . ایشان می گفت با رفتار خودمان ، غیر شیعه و حتی دشمن را هم می توانیم جذب کنیم.خودش عشق به شیعه دارد؛اما عشق به مردم غیر شیعه ی سوریه و عراق هم دارد.
حاج قاسم همان کسی است که می گوید می خواهم جانم را فدای ملتی کنم که امام فرمود جانم فدای ملت ایران.ملت ایران ،عرب،لر،کرد،ترک،و بلوچ دارد ؛سنی، شیعه،مسیحی و زرتشتی دارد.حاج قاسم نگاهش به همه ملت ایران است .نگاه نمی کند این مربوط به کدام طایفه و قوم و عشیره است فقط می گوید بنده ی خداست ؛مظلوم است.این درس را از اسلام و مکتب پیغمبر و امام گرفته است.حضرت علی )ع( می فرماید :خلخال از پای زن یهودی در آوردند ،جای دارد علی بمیرد! حاج قاسم در این مکتب رشد کرده است در این راه هم از همه هستی اش می گذرد.
هرکس به زن و بچه اش علاقه دارد ؛آنها نزدیک ترین کسانش هستند حاج قاسم از آن ها دل کند و به سوریه و عراق رفت در سوریه نگفت من کاری به سنی ندارم،در کردستان عراق و سوریه هم نگفت من کار به کرد ندارم این مربوط به الان نیست زمانی هم که در حلبچه و خرمال با صدام میجنگید همین نگاه را داشت.همان دلسوزی که برای نیرو های لشکر ثارالله داشت ،همان را برای مردم کرد عراقی که توسط حزب بعث عراق و صدام بمباران شدند هم داشت و برایشان دل می سوزاند و برای نجات جان آن ها تلاش می کرد .حالا پس از گذشت سی سال در سوریه و عراق هم رفتارش عوض نشده و همان هست.
سردار سلیمانی در این میدان شناخته شد.وارد میدان بزرگی شد که بصیرتش را روز به روز بیشتر کرد در این میدان همان طور که برای ایران می جنگید حاضر بود برای سوریه و عراق هم بجنگد همانطور که برای شیعه می جنگید حاضر بود برای سنی هم بجنگد و در این راه کشته شود.
کتاب:حاج قاسمی که من میشناسم/راوی:علی شیرازی
زهرا طاهری
۱
نظر
ارسال نظر برای این مطلب