مطالب

ماجرای یک ناهار مخصوص با حاج قاسم


پنج شنبه , 24 فروردین 1402
ماجرای یک ناهار مخصوص با حاج قاسم

سال ۹۷ در البوکمال رزمندگان فاطمیون به دلیل درگیری چند روزه با تکفیری‌ها از نظر جسمی و روحی خسته شده بودند و از طرفی هم مهمات در حال تمام شدن بود.فرمانده عملیات خیلی تلاش میکرد که روحیه رزمنده‌ها حفظ شود و از پشت خط هم برای نیروها تقاضای کمک کرده بود.گویا این خبر به حاجی میرسد که نیروهای فاطمیون منتظر کمک هستند.حاج قاسم و یکی از همراهانشان به سمت منطقه حرکت کردند و سرزده خودشان را به رزمنده‌ها ‌رساندند.در این لحظه نیروها با اشتیاق به هم خبر دادند که حاج قاسم به منطقه آمده، همگی دور حاجی حلقه زدیم و ایشان برایمان صحبت کردند.رزمندگانی که قبلا با حاج قاسم ملاقات داشتند به ما گفته بودند که ایشان به قدری با تقواست که وقتی به چهره دلنشینش نگاه کنید،آرام می‌شوید و قوت می‌گیرید.وقتیکه سردار برای ما صحبت کرد، صدایش نگرانی و غم را از ما دور کرد.با اینکه ایشان فرمانده کل نیروی قدس بود، اما با رزمنده‌های فاطمیون روی زمین خاکی نشست و ناهار با بچه‌ها تخم مرغ خورد.با اینکه برای اولین بار ایشان را می دیدیم انگار سال های سال می شناختیم شان.حاجی کمتر از یک ساعت با بچه‌ها بود اما در همین مدت به قدری تشویق کرد و روحیه داد که ما آماده رزم دوباره با تکفیری‌ها شدیم.حاج قاسم بعد از این دیدار راهی عملیات دیگری شد و هر کدام از ما در حال خودمان به عکس یادگاری با ایشان و نوع رفتارشان که بعضی را به اسم صدا میزد، فکر می‌کردیم. برخی از رزمنده‌ها هم قلم و کاغذ برداشته بودند و این ملاقات را یادداشت می‌کردند.
۰


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان
سه شنبه , 25 اردیبهشت 1403

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
دوشنبه , 24 اردیبهشت 1403

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان

هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
پنج شنبه , 20 اردیبهشت 1403

هنوز دیده به دیدارت آرزومند است

بیش از این کاش با خدا باشیم...
جمعه , 14 اردیبهشت 1403

بیش از این کاش با خدا باشیم...