مطالب

فرزند شهیدمدافع حرم محمد شالیکار


جمعه , 10 آذر 1402
فرزند شهیدمدافع حرم محمد شالیکار

حاج قاسم نشست کنار ما و شروع کرد با دخترم کوثر صحبت کردن.کوثر انگار با دیدن سردار سلیمانی یاد پدرش افتاده بود، همینطور اشک میریخت و نمیتوانست خودش را کنترل کند.حاجی از او پرسید:دخترم حالت چطور است؟خوبی؟چه کار میکنی؟



دخترم خندید و گفت:هیچی من ازدواج کردم.کوثر هم سنش کم است و هم چهره‌اش سنش را کم‌تر نشان میدهد.



حاج قاسم تا این را شنید از تعجب خندید و با کاغذی که لوله شده در دستش بود زد روی سر کوثر و گفت: تو ازدواج کردی؟!دختر جان الان وقت عروسک بازی تو هست.کوثر خندید و گفت:تازه بچه‌ای که در بغل شماست، هم بچه من است. 



کوثر ، فرزند شهیدمدافع حرم محمد شالیکار
۱


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان
سه شنبه , 25 اردیبهشت 1403

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
دوشنبه , 24 اردیبهشت 1403

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان

ای چشم تو شیشه عمر من...
شنبه , 22 اردیبهشت 1403

ای چشم تو شیشه عمر من...

تلاش مذبوحانه
جمعه , 21 اردیبهشت 1403

تلاش مذبوحانه