یادم میآید، اواسط سال ۶۳ به مقر
لشکر ثارالله در اهواز رفتم.
سیزدهم، چهاردهم یا پانزدهم محرم بود.
حاج قاسم دعوتم کرد.
من با نیروهای تبلیغات او که سید ابراهیم
یزدی نژاد و مهدی صدفی بودند، هماهنگ کردم
و در جبهه، به نیت حضرت قاسم(؏) ،
شعر «قاسمِ رزمندهام، دل ز دنیا کندهام...»
را خواندم...
چند روز بعد، بسیجیهای لشکر ۴۱ ثارالله
با اقتباس از شعر من، شعری در وصف
حاج قاسم سرودند و آن را مرتب میخواندند.
مطلعش این بود:
قاسم رزمندهام،
سالها در جبههام
ترک منزل کردهام،
عاشقی جاماندهام....
راوی: آقای صادق آهنگران
لشکر ثارالله در اهواز رفتم.
سیزدهم، چهاردهم یا پانزدهم محرم بود.
حاج قاسم دعوتم کرد.
من با نیروهای تبلیغات او که سید ابراهیم
یزدی نژاد و مهدی صدفی بودند، هماهنگ کردم
و در جبهه، به نیت حضرت قاسم(؏) ،
شعر «قاسمِ رزمندهام، دل ز دنیا کندهام...»
را خواندم...
چند روز بعد، بسیجیهای لشکر ۴۱ ثارالله
با اقتباس از شعر من، شعری در وصف
حاج قاسم سرودند و آن را مرتب میخواندند.
مطلعش این بود:
قاسم رزمندهام،
سالها در جبههام
ترک منزل کردهام،
عاشقی جاماندهام....
راوی: آقای صادق آهنگران
نظر
ارسال نظر برای این مطلب