مطالب

سردار شهید حامی مردمی قریب اما غریب


پنج شنبه , 14 اردیبهشت 1402
سردار شهید حامی مردمی قریب اما غریب

سردار شهید سلیمانی مردی که مرزهای اعتباری را درنوردیده و هر جا فریاد دادخواهی مظلومی بلند بود به راحتی رد پای او قابل ردیابی بود. مردی که به جهت روحیه‌ی انقلابی و تربیت‌یافتگی در مکتب خمینی و خامنه‌ای جان تازه‌ای به جهان اسلام بخشیده و با همین روحیه قدرت متجاوزان به منطقه را به چالش کشیده بود. از همین رو دشمنان در تمام معادلات منطقه وزن حضور او را محاسبه می‌کردند و با تمام توان در پی مهار و محدود کردن او بودند. از جمله میدان‌هایی که سردار شهید نقش موثر و جایگاهی ویژه در تعیین تحولات آن داشت، مسائل مربوط به افغانستان بود. او به علت شناخت دقیق و عمیقی که نسبت به افغانستان داشت یکی از وزنه‌های غیر قابل انکار در تحلیل موضوعات مرتبط با این کشور هم در بین کشورهای منطقه و هم کشورهای متخاصم به حساب می‌آمد. ایشان یکی از محوری‌ترین افراد در شکل‌گیری جبهه‌ی مقاومت شیعی در افغانستان در جریان هجوم نیروهای شوروی سابق در دهه‌ی ۱۹۸۰ بود که منجر به شکل‌گیری احزاب هشت‌گانه گردید. از سوی دیگر با گسترش روابط تنگاتنگ خود با گروه‌های سنی مذهب، از ظرفیت این گروه‌ها که غالب جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند غافل نشد. پس از سرنگونی نظام تحت حمایت شوروی، طولی نکشید که کابل به دست نیروهای طالبان افتاد. سپاه قدس به فرماندهی سردار سلیمانی از جبهه‌ی مقاومت در مقابل طالبان حمایت کرد و بدین ترتیب مرکز مقاومت در شمال افغانستان به رهبری احمد شاه مسعود در پنجشیر شکل گرفت.



▪سرنوشت در کابل و نه در پنجشیر



 بعد از حمله‌ی ۱۱ سپتامبر، آمریکا با ورود به افغانستان به بهانه‌ی مبارزه با طالبانی که خود آن را بر سر کار آورده بود، در یک کودتا توانست طالبان را کنار زند و پس از برکنار کردن طالبان به دنبال سلطه‌ی کامل بر افغانستان بود. در چنین شرایطی سردار شهید سلیمانی با سفر به افغانستان تلاش کرد تا نیروهای شمالی و همسو را که در برابر آمریکا دچار انفعال شده بودند، متوجه نقشه‌ی آمریکا برای تسلط کامل بر افغانستان کند. حاج قاسم با جمله‌ی کلیدی «سرنوشت در کابل و نه در پنجشیر مشخص می‌شود» نیروهای شمال را متوجه موقعیت استراتژیک کابل کرد و از آنها خواست تا نیروهایشان را در وزراتخانه‌ها و ادارات دولتی مستقر کنند. همین تاکتیک سبب شد تا قبل از ورود آمریکایی‌ها به کابل نهادهای دولتی تحت تسلط نیروهای شمالی قرار گیرد و مانعی بر سر راه تسلط کامل آنها بر افغانستان شود. سردار سلیمانی در گام بعدی و پس از استقرار آمریکایی‌ها در افغانستان به منظور حفظ حاکمیت و استقلال افغانستان تمام تلاش خود را به کار بست تا با همراهی نیروهای شمالی مانع انتصاب فردی وابسته به آمریکا چون ظاهرشاه برای حاکمیت افغانستان شد و  بدین گونه موجب کاهش قدرت آمریکا در این کشور شد.



▪از قانون اساسی تا لویی جرگه



او با مطرح کردن موضوع دموکراسی به آمریکایی‌ها این نکته را تفهیم کرد که جمهوری اسلامی ایران با هر گونه طرح و توافقی قبل از فراهم آمدن شرایط انتخابات در افغانستان مخالف است، چراکه تنها مردم افغانستان هستند که شایستگی دارند تا سرنوشت کشورشان را تعیین کنند نه کشور متخاصمی که از کیلومترها آنسوتر برای خود حق مداخله در امورات دیگر کشورها قائل است. همین امر سبب شد تا این مهم که هرگونه توافقی بدون رضایت کشورهای همسایه افغانستان امکان‌پذیر نیست تبدیل به یک اصل پذیرفته گردد. شهید سلیمانی تنها به همین بسنده نکرد و به عنوان نماینده جمهوری اسلامی و در همراهی با ملت افغانستان و نیروهای شمالی گام مهم دیگری برداشت. گام مهمی که منجر به طرح تدوین قانون اساسی و تشکیل «لویی جرگه» یا مجلس موسسان گردید. طرحی که با در نظر گرفتن منافع مردم افغانستان و با هدف روی کار آمدن یک دولت قانونی مبنی بر خواست مردم این کشور و نه زیاده‌خواهی آمریکا، مطرح و توسط نیروهای شمالی پیگیری شد. به گفته‌ی حجت‌السلام سعادت نماینده ولی فقیه در سپاه قدس در آن زمان «بر اساس این طرح حقوق تمامی مردم و شهروندان همچنین شیعیان محترم انگاشته شده بود. شیعیان افغانستان تا پیش از آن فقه‌شان تابع اهل سنت بود؛ یعنی در دادگاه‌ها، آموزش و پرورش و… متون فقهی اهل سنت برای شیعیان معیار بود. آمریکایی‌ها تلاش داشتند تا در افغانستان جنگ بین شیعه و سنی به وجود بیاورند، اما حاج قاسم بین مردم افغانستان وحدت به وجود آورد.»



▪هم روشنایی هم روشنفکری



 پس از تعیین دولت نقش بعدی سردار شهید کمک به بازسازی افغانستان بود. بر همین اساس و با مسوولیت حاج قاسم طرح شبکه‌ی ‌برق هرات کلید خورد و در این طرح، طی شبکه‌ای به  طول ۱۳۰ کیلومتر از ایران به هرات، برق منتقل شد. از آنجایی که سردار سلیمانی نگاهی چند بعدی به مسائل داشت، در کنار تمام این فعالیت‌ها، اقدامات فرهنگی را از نظر دور نداشت و با انگیزه‌ای مضاعف ساخت دانشگاه و حوزه‌ی علمیه را در کابل پیگیری کرد. حاج قاسم سلیمانی تمام اقداماتی را که برای حفظ استقلال و اعتلای ملت افغانستان انجام داد هم از سر عشقی بود که به این ملت مظلوم داشت و هم ریشه در مکتبی داشت که او را اینگونه تربیت کرده بود تا خودش را در قبال هر انسانی که تحت ستم واقع می‌شود مسوول بداند. او با تمام وجودش این روایت نبوی را باور داشت که «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ آن‌که صبح کند و دغدغه مسلمانان را نداشته باشد، مسلمان نیست.» او نه تنها دوست ملت‌های منطقه بود، بل‌که بر سیاق اشداء علی الکفار قرآن خواب را از چشم دشمنان ربوده بود و تمام طرح‌های استکباری آمریکا در منطقه را به شکست کشانده بود. مردی خستگی‌ناپذیر که به گفته‌ی همرزمانش «روزی ۱۰۰ کیلومتر می‌دوید و نیروهایش هم باید با او می‌دویدند.» سرداری که وقتی همه با او حرکت کردند عظمت نیروی قدس بالا رفت.
۲


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب