مطالب

سردار زاهد و گمنام


یکشنبه , 6 خرداد 1403
سردار زاهد و گمنام
محمدرضا زاهدی در آبان سال ۱۳۳۹ در اصفهان به دنیا آمد. ایشان در ۲۰سالگی عضو سپاه پاسداران شدند. سردار زاهدی نه‌ تنها در جنگ تحمیلی شرکت گسترده‌ای داشتند، بلکه پس از آن نیز با فعالیت در نیروی قدس سپاه در سوریه و لبنان حضور مستشاری داشته و نیروهای خود را فرماندهی می‌کردند. گزارش‌ها حاکی از حضور پررنگ ایشان در جنگ ۳۳ روزه لبنان علیه اسرائیل و فعالیتشان در کنار شهید مغنیه، سردار سلیمانی و سیدحسن نصرالله است.
از جمله مسئولیت‌های سردار زاهدی در دفاع مقدس می‌توان به فرماندهی تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم، فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، فرماندهی نیروی زمینی سپاه، فرماندهی قرارگاه ثارالله اشاره کرد. این سردار بزرگ حضور پررنگی در لشکر ۱۴ امام حسین(ع) داشته و دست راست شهید خرازی بودند. پس از شهادت حسین خرازی، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، پدر ایشان در شهرک دارخوین در سال ۱۳۶۶ رزمندگان را به حمایت همه‌جانبه از او دعوت کرده و می‌گویند: «هر چه حاج آقا زاهدی می‌گوید چیزیه که انگار بچه من گفته. اینها با هم پروریده شده‌اند.»
سردار زاهدی در یکی از عملیات‌های دفاع مقدس جانباز شده؛ اما هیچ گاه این مسأله مانع ادامه حضورشان در جبهه‌های جنگ نشد. ایشان نقش مؤثری در پیروزی عملیات فتح‌المبین داشتند و از جمله نیروهایی بودند که به‌صورت نفر به نفر با دشمن جنگیدند.
سردار زاهدی در کوچکترین مسائل نیز به نظر رهبری احترام می‌گذاشتند. ارادت ایشان به سردار سلیمانی بر هیچ کدام از اطرافیانشان پوشیده نبود و در صحبت‌هایشان همیشت سردار سلیمانی را در مسیر و مکتب رهبری می‌دانستند.
این شهید بزرگ در کنار برنامه‌ ریزی دقیق و جدی‌ بودن در کار بسیار مهربان بودند و همیشه سعی می‌کردند کسی از دستشان ناراحت نشود. همه این ویژگی‌ها را می‌توان ناشی از انس وی با قرآن و قرائت روزی یکی‌دو جزء، آن هم در هر شرایطی دانست. ایشان از هر فرصتی حتی در ماشین و طی مسیر برای خواندن قرآن استفاده کرده و در آیات آن تفکر می‌نمودند.
یکی از دلایلی که باعث شده این شهید بزرگوار در زمان زنده‌ بودن گمنام بمانند تواضعشان بود. ایشان به درخواست یکی از نزدیکانشان برای استفاده از پاویون فرودگاه آن هم با توجه به شرایط جانبازی و مشکلی که در حرکت داشتند، دست رد زده و می‌گفتند: «حاجی بذار خودمون باشیم.» سردار زاهدی همراه مسافران معمولی در صف می‌ایستادند. ساکشان را خودشان حمل می‌کردند و سوار هواپیما می‌شدند.
حساسیت به بیت‌المال از دیگر خصیصه‌های شهید زاهدی بود. ایشان حتی پول چایی که در محل کار خود می‌خوردند را حساب کرده و می‌گفتند: « از طـــرف مـــن بــرود ایــرادی نــدارد؛ ولــی خدای ناکــرده ریالـــی از بیت‌المـــال وارد زندگـــی مـــن نشـــود کـــه نمی‌توانـــم آن دنیـــا پاســـخگوی آن باشـــم.»
ذکر قنوت ایشان همواره «اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك» بود. همیشه به شهادت همرزمانشان از جمله شهید تهرانی‌مقدم، شهید کاظمی و شهید سلیمانی غبطه خورده و خود را یک جامانده از شهدا معرفی می‌کردند.
سردار زاهدی سرانجام پس از بیش از ۴۰ سال مباره با نیروهای بعثی، تکفیری، داعشی، آمریکایی و اسرائیلی به شهادت رسیدند. ایشان ۲۱ رمضان در دمشق همراه با چند تن دیگر از سرداران و مدافعان حرم از جمله سرتیپ پاسدار محمدهادی حاجی رحیمی، حسین امان‌اللهی، سید مهدی جلالتی، محسن صداقت، علی آقا بابایی و سید علی صالحی روزبهانی مورد حمله موشکی رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند. پیکر شهید زاهدی همچون رفقای صمیمی‌اش شهید سلیمانی و شهید کاظمی تکه‌تکه شد و پاره‌های بدن شریفش را از لابلای میلگردها و آوارها بیرون کشیدند. ایشان شب پیش از شهادتشان از آستان قدس رضوی انگشتری هدیه گرفته بودند که در جریان این حمله قطعه‌ قطعه شده بود.
شهادت این سردار بزرگ و گمنام که کمتر سخنی از وی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به میان آمده، عملیات وعده صادق را به دنبال داشت که در آن پهپادها و موشک‌ّهای جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل روانه شدند.

فاطمه سادات شه‌روش


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

فرماندهٔ کتاب‌خوان
یکشنبه , 27 آبان 1403

فرماندهٔ کتاب‌خوان

کاغذ را از دستم قاپید...
شنبه , 26 آبان 1403

کاغذ را از دستم قاپید...