مطالب

سرخ شدن صورت سردار شهید حاج حسین پور جعفری از حرف شهید حاج قاسم سلیمانی


پنج شنبه , 15 شهریور 1403
سرخ شدن صورت سردار شهید حاج حسین پور جعفری از حرف شهید حاج قاسم سلیمانی
یک‌بار در محل کارش آن‌ قدر حالش بد
شده بود که برده بودندش بیمارستان بقیة الله.

کاری داشتم و هرچه زنگ می‌زدم تلفنش را
جواب نمی‌داد محل کارش هم جواب درستی
نمی‌دادند یک‌بار می‌گفتند رفته بیرون کار
داشته و یک‌بار می‌گفتند رفته تجدید وضو بکند.

ساعت ۹ شب بود که حاج‌ قاسم
تماس گرفت و گفت:

حاج‌ خانم حسین کمرش کمی درد گرفته
آوردمش بیمارستان احتمالا امشب نگه‌اش
دارند
اگر می‌خواهی بیا یک سر ببینش.

با بچه‌ها رفتیم بیمارستان حاج‌قاسم با
خنده گفت: بیا حسین این‌ هم بچه‌ها و نوه‌هایت

حسین خجالتی بود از حرف حاجی صورتش سرخ شد.

آن شب راضی نشد بیمارستان بماند
کمرش را با کمربند طبی بست و با آمبولانس
آوردیمش خانه.
دکتر تا یک ماه استراحت مطلق برایش
تجویز کرده بود اما مثل همیشه گوشش بدهکار نبود.

کمربند می‌بست و نمازهای واجبش
را ایستاده می‌خواند و نماز مستحبش را
نشسته یک هفته نشده رفت سر کار.

راوی: همسر بزرگوار شهید


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

فرماندهٔ کتاب‌خوان
یکشنبه , 27 آبان 1403

فرماندهٔ کتاب‌خوان

کاغذ را از دستم قاپید...
شنبه , 26 آبان 1403

کاغذ را از دستم قاپید...