مطالب

روایت رفاقت!


یکشنبه , 24 اردیبهشت 1402
روایت رفاقت!

همان روزهایی که رفتن سردار مثل یک کوه بزرگ روی شانه هایمان سنگینی می کرد همه ما فیلم کوتاهی را می دیدیم که پسربچه ای وسط نماز می رود و گل می گذارد توی دستهای حاج قاسم. از رابطه زلالش با بچه ها کم نشنیده ایم ولی روایت رفاقتش با جوانها کمتر به گوشمان خورده است. بیشتر کسانی که روزهای دشوار جنگ کنار سردار می جنگیدند همین جوانها بودند. تازگی ها جایی خواندم حاج قاسم لقب بچه زرنگ را به شهید صدر زاده داده بودند. همین لقب کوتاه پر از حرف است.حرف هایی از جنس رفاقت. حاج قاسم گرچه هنوز ماه ناپیدایی است پشت ابر و انقدری که از او میدانیم، خیلی کم است اما همین قدرش هم خاطره های خوب با جوانها کم ندارد.توی عکسهایمان سردار نشسته است کنار جوانها. جوری که احساس می کنم هنوز هم با ماست. هنوزهم برای ما جوانها لبخند می زند. و وقتی می گوید ما ملت امام حسینیم انگار که بیشتر از همه بخواهد ما را بگوید.ما جوانهای امروز را. حاج قاسم حرفی دارد برای همه مان که در گوشی با برادرزاده اش گفته است. یادداشت او سه بخش ویژه دارد که در نگاه اول ساده به نظر می رسد اما کافیست یکبار دیگر مرورش کنیم تا اهمیت شگرف ان اشکار شود.



حکیمه سادات نظیری
۰


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

ما از مرگ ترس نداریم...
پنج شنبه , 27 اردیبهشت 1403

ما از مرگ ترس نداریم...

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان
سه شنبه , 25 اردیبهشت 1403

دختر عزیز من آرامش من فدای آرامش آنان

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
دوشنبه , 24 اردیبهشت 1403

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان