مطالب

راز پنهان میان صخره ها


سه شنبه , 15 مهر 1404
راز پنهان میان صخره ها
حکمت‌های آفرینش در نظر شهید سلیمان
دو سه ماهی بود که اعزام شده بودم جبهه. در آستانه عملیات والفجر10 بودیم. همه‌ی واحدها در حال آماده شدن برای عملیات پیش‌رو بودند. از تیم عملیات گرفته تا بیمارستان صحرایی که داشتیم. به تشخیص فرماندهان، باید تعدادی اسلحه و مهمات می‌بردیم نزدیک محل عملیات. آن موقع فرمانده‌ی‌ من؛ شهید قاسم سلیمانی بود.
چندباری با ایشان برای شناسایی منطقه، به سمت خط رفته بودم. باید اشراف کامل به شرایط پیدا می‌کردیم. چیزی که برای ایشان بسیار اهمیت داشت؛ حفاظت از جان رزمنده‌ها بود. به علاوه آن، در نظر داشتیم جای مناسبی برای پنهان کردن مهمات پیدا کنیم. یکی از شب‌هایی که برای شناسایی رفتیم؛ از مسیر جاده اصلی خارج شدیم و رفتیم بالای کوهی که در مسیرمان بود.
شکاف و دره بزرگی را پیدا کردیم. شهید سلیمانی پس از بررسی دقیق موقعیت گفتند: «می‌شه چهار پنج گردان نیرو رو اینجا پنهان کنیم.»
بدون نور باید می‌رفتیم شناسایی. آن شب نور مهتاب به حدی بود که همه جا به خوبی دیده می‌شد. با هر قدمی که برمی‌داشتیم؛ سنگ‌های زیر پایمان خرد می‌شدند و از شیب می‌افتادند پایین.
شهید سلیمانی گفتند سلاح‌ها را با رزمنده‌ها بیاوریم، و همان‌جا پنهان کنیم. به لطف خدا آنچه که می‌خواستیم پیدا شده بود. در مسیر برگشت سردارگفتند: «این دره ممکن است هزاران کارکرد برای طبیعت داشته باشد، اما انگار خدای متعال این دره را علاوه بر کارکردهای دیگر برای یک کار ویژه خلق کرده است؛ و بهانه مهم‌تری هم برای ایجاد این دره بوده است. مثلاً کوه طور را در نظر بگیرید در طبیعت کوه‌های زیادی وجود دارد. حتی بلندتر از کوه طور. اما از بین این همه کوه چرا کوه طور معروف شد؟ چون حضرت موسی کلیم‌الله به آن کوه رفته است. یا مثلاً چقدر غار در دنیا وجود دارد. چرا فقط غار حرا معروف شده است؟ چون پیغمبر اسلام در آن جا عبادت می‌کرده‌اند. این دره را خداوند ایجاد کرده برای این که روزی بچه‌ها در این دره پناه بگیرند. یعنی بهانه خلقت این دره شاید همین حفظ جان رزمندگان بوده است.»
آن شب خیلی به صحبت‌های ایشان فکر کردم. قوت قلب گرفته بودم. شهید سلیمانی بارها ثابت کرده بود پیروزی در جنگ ممکن نیست مگر با داشتن توحید و توکل بر خدا. در تمام عملیات‌هایی که کنارش بودیم؛ با ایمانی که داشت به ما هم جرات مواجه شدن با دشمن و گرفتن تصمیم‌های بزرگ و درست را می‌داد. حقا که مرد خدا بود.

رقیه پورحنیفه


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب

مطالب مشابه

جایی برای ترس نمانده
یکشنبه , 20 مهر 1404

جایی برای ترس نمانده

نامه ای به رنگ خون و اشک
یکشنبه , 20 مهر 1404

نامه ای به رنگ خون و اشک

از سکو تا داربست
شنبه , 19 مهر 1404

از سکو تا داربست