مطالب

«خادم پدر»


یکشنبه , 21 خرداد 1402
«خادم پدر»

از راه که رسید، بابا را بُرد حمام.بعد هم خودش لباس‌های حاج حسن را شست. نشست کنار بابا.دست‌های زمخت و چروک خورده‌اش را توی دست گرفت.سرش را پایین آورد و دستش را بوسید.بعد رفت پایین پای حاج حسن.جوراب‌های حاجی را درآورد.سرش را خَم کرد و لب‌هایش را گذاشت کف پاهای بابا …



ابراهیم شهریاریسلیمانی عزیز، ص۷۶
۱


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

نظر

ارسال نظر برای این مطلب