همسر شهید، به همرزمی و رفاقت دیرینه سردار زاهدی و شهید سلیمانی اشاره میکند و میگوید:
وقتی خبر شهادت حاج قاسم را شنید، گفت:
«حیف حاج قاسم»
من در این سالها گریههایش را کم دیده بودم، اما در شهادت حاج قاسم اشکهای او را دیدم.
میگفت حاجقاسم حالا حالاها باید میماند.
خیلی به وجودش نیاز داشتیم وقتی در امور مربوط به جبهه مقاومت و منطقه جایی کارمان به سختی میافتاد و به قولی جایی گیر میکردیم، واقعاً کمبود حاج قاسم را حس میکنیم، دلمان میخواست بود و راهنماییمان میکرد.
دلتنگش میشد و بسیار یادش میکرد
یاد رفقای شهیدش برای او همیشگی بود.
وقتی به اصفهان میرفتیم باید به گلزار شهدای اصفهان سر میزدیم.
زیارتش را از مزار شهید خرازی شروع میکرد تا اینکه به همه شهدا سر میزد.
علاقه زیادی به گلزار شهدا داشت.
آنقدَر که خودش هم کنار رفقای شهیدش جای گرفت.
وقتی خبر شهادت حاج قاسم را شنید، گفت:
«حیف حاج قاسم»
من در این سالها گریههایش را کم دیده بودم، اما در شهادت حاج قاسم اشکهای او را دیدم.
میگفت حاجقاسم حالا حالاها باید میماند.
خیلی به وجودش نیاز داشتیم وقتی در امور مربوط به جبهه مقاومت و منطقه جایی کارمان به سختی میافتاد و به قولی جایی گیر میکردیم، واقعاً کمبود حاج قاسم را حس میکنیم، دلمان میخواست بود و راهنماییمان میکرد.
دلتنگش میشد و بسیار یادش میکرد
یاد رفقای شهیدش برای او همیشگی بود.
وقتی به اصفهان میرفتیم باید به گلزار شهدای اصفهان سر میزدیم.
زیارتش را از مزار شهید خرازی شروع میکرد تا اینکه به همه شهدا سر میزد.
علاقه زیادی به گلزار شهدا داشت.
آنقدَر که خودش هم کنار رفقای شهیدش جای گرفت.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب