جبههی مقاومت اسلامی پس از شهادت سردار سلیمانی
منطقهی غرب آسیا که در ادبیات سیاسی کشورهای غربی به آن خاورمیانه میگویند، از ویژگیهای ارزشمند ژئوپلتیکی برخوردار است که جزو «هارتلند» جهان امروز به حساب میآید. از اینرو، سلطه بر آن یک فرصت طلایی را در اختیار قدرتهایی قرار میدهد که به دنبال حاکمیت بر جهان هستند.
هارتلند بخشی از غرب آسیا و شرق اروپا محسوب میشود که کشورهایی مثل انگلستان و آمریکا از طریق دریا نمیتوانند بر آنها مسلط شوند. این کشورها دارای جمعیت زیاد، و سرشار از منابع و انرژی هستند. جادهی ابریشم که امروزه بصورت راه آهن از آن استفاده میشود؛ از تمام این کشورها عبور کرده و ارتباط تجاری و رشد را در پی دارد؛ که برای غرب مخصوصا انگلستان و آمریکا خطرناک است. بنابراین از نظر تئوری مکیندر باید این مناطق همواره درگیر جنگ و آشوب باشند. تجزیه شوند و در فقر نگه داشته شوند.
همین ویژگیها موجب شده تا قدرتهای غربی با برانگیختن احساسات قومی، مذهبی و ایجاد اختلاف در داخل، و سپس استفاده از جنگ و حمله از بیرون همواره کشورهای خاورمیانه را درگیر آشوب کنند. رژیم غاصب صهیونیستی به عنوان دستنشاندهای ماموریت ایجاد تنش و آشوب در این نقطهی حساس کرهی زمین را دارد. و موجودیت منحوسش تسلط دائمی غرب را بر خاورمیانه تضمین میکند.
چرایی حمایت بیچون و چرای دولتهای غربی که سابقهی استعمار و چپاول دارند. مثل فرانسه، آلمان، انگلیس و امریکا، از رژیم جنایتکار صهیونیستی که با وجود ماهیت نژادپرستانه، تروریستی و کودککشی اسرائیل غاصب، خمایتهایشان از آن ادامه دارد. به همین نگاه منفعتطلبانه و اسلامستیزانه برمیگردد. یعنی توانایی تسلط بر خاورمیانه و هارتلند جهانی. این هدف خود را در جنگ ۳۳ روزه علیه حزبالله لبنان رونمایی کردند. جنگ 33 روزه یکی از اقداماتی بود که کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا هدف از آن را آغاز ایجاد خاورمیانه جدید دانست.
نقش فعال و بسزای سردار سلیمانی در خط مقدم جنگ 33 روزه
در جریان جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی با تمام توان زیرساختهای مقاومت در لبنان را هدف قرار داد. در این میان، حاج قاسم سلیمانی به عنوان فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز به عنوان پشتوانهی مقاومت وارد عمل شد؛ و به حمایت از مقاومت لبنان پرداخت. در آن هنگام، [تصور این بود که سردار سلیمانی جهت اتصال جمهوری اسلامی ایران با مقاومت در دمشق مستقر شود. حتی بشار اسد دستورات لازم برای حمایت از مقاومت در لبنان را صادر کرده بود. وی دست حاجقاسمسلیمانی را برای ارسال تسلیحات از کانالهای سوریه به لبنان باز گذاشته بود؛ و اعلام کرده بود، سوریه از محتویات انبارهای تسلیحاتی خود برای مسلح کردن نیروهای مقاومت در لبنان دریغ نمیکند.]
علیرغم تمامی آنچه که گفته شد، حاج قاسم سلیمانی دوست نداشت که در خط مقدم جبهه نبرد در لبنان نباشد. به همین دلیل، او اصرار داشت که در اتاق عملیات مرکزی در شهر «بیروت» در کنار فرمانده شهید «حاج عماد مغنیه» دوست و همراه همیشگیاش و نیز در کنار سید حسننصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان باشد. در طول جنگ ۳۳ روزه حاج قاسم مُدام در میان میادین نبرد و اتاق عملیات مرکزی در رفت و آمد بود.
او در این مدت تمام تلاش خود را به کار بست تا تمامی آنچه را که مَردان مقاومت در لبنان به آن احتیاج داشتند، فراهم کند. [عماد مغنیه] ازحجم حمایتهای حاج قاسم سلیمانی از نیروهای مقاومت در لبنان سخن میگفت. شهید مغنیه همچنین از حجم کمکهایی سخن گفت که به فضل حاج قاسم سلیمانی و رهنمودهای امام سیدعلیخامنهای (مد ظلهالعالی) به دست نیروی مقاومت در لبنان رسیده بود. همین حمایتها و امدادرسانیها بود که موجب شد مقاومت لبنان پس از جنگ، قدرتی به مراتب بیشتر از مرحله پیش از جنگ داشته باشد.
شکست صهیونیستها در جنگ 33 روزه و ایجاد داعش
صهیونیزم پس از شکست جنگ 33 روزه تروریستهای تکفیری داعش را در سوریه ایجاد و حمایت کردند. و به بیثباتسازی و شورش داخلی با استفاده از فشار اقتصادی، درکشورهای عراق و لبنان و در ادامه سوریه و ایران روی آوردند. با استفاده از رسانههای فضای مجازی به تحریک احساسات جوانانی روی آورند، که فاقد حافظهی تاریخی از سوابق سلطه و جنایتهای دولتهای استعمارگر بودند. اما راه به جایی نبردند.
داعش به همت جبههی مقاومت و فرماندهی بی بدیل سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی شکست خورد. و بساط کشتار و خشونت جمعآوری گردید. چنین روندی موجب عصبانیت امریکاییها شد، آنها شکلگیری و توسعهی مقاومت در منطقه را عامل اصلی شکست تروریسم تکفیری و تهدید رژیم صهیونیستی میدانستند.
از نگاه آنان آنچه روند اجرای طرحهایششان را در منطقه به بن بست کشانده بود. مقاومت اسلامی و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران بود؛ که با فرماندهی و هدایت سردار قاسمسلیمانی از اشغال عراق و افغانستان تا جنگ نیابتی صهیونیستها و تکفیریها فرصتی برای استقلال و رهایی این منطقه از سلطهی امریکا پدیده آورده و حتی پای روسها را برای ایستادگی در آخرین خاکریز شرقی یعنی سوریه باز کرده بود.
تصور امریکاییها این بود که سردارسلیمانی را اگر از این گردونه حذف کنند، میتوانند روند شکلدهی به طرح خاورمیانهی جدید را کامل کنند. با چنین تصور واهی سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس و همراهان آنان در روز ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ با حمله پهپادها و حضور کماندوهای امریکایی در حاشیه فرودگاه بینالمللی بغداد به شهادت رسیدند. بیتردید شهادت سردار سلیمانی، قهرمان مبارزه با تروریستهای صهیونیستی و تکفیری، ضربهای به مقاومت اسلامی بود که سالها تجربهی جنگ و جهاد داشت و از توانمندیها و مهارتهای زیادی برای طراحی استراتژی در میدان جنگ، و در میدانهای سیاسی و دیپلماتیک برخوردار بود.
براساس ارزیابی امریکا و متحدان جنایتکار آن، ترور شهید سلیمانی نه تنها ایران را به درون مرزها برمیگرداند، بلکه مقاومت را از شخصیتی کاریزماتیک، الهامبخش و هدایتگر محروم میکرد. و غرب آسیا در اختیار اهداف ضد بشری آمریکا و متحدان غربیاش قرار میگرفت.
پس از شهادت سردار سلیمانی، شهرت او بیشتر شد. و او که خود را حریف امریکاییها معرفی کرده بود، الهامبخش تمامی کسانی شد که دغدغهی عزت را داشته، و از سیاستهای مداخلهجویانه و سلطهطلبانهی امریکا و قدرتهای متحد او به تنگ آمدهاند.
وقایعی، چون حمله مداوم به پایگاههای امریکایی در عراق و سوریه، منتهی شدن جنگ ظالمانه علیه یمن به آتشبس و مذاکره، فرار امریکاییها از افغانستان و بالاتر از همه عملیات طوفانالاقصی علیه صهیونیستها و مقاومت جانانهی مردم مظلوم و مقتدر غزه در برابر جنایتکاران صهیونیست، در چندین ماه نبرد نابرابر و گسترش آرمان دفاع از مظلومان فلسطین، و ایدهی پایان دادن به روند جنایت و نسلکشی در فلسطین اشغالی، که امروز به سراسر جهان کشیده شده، گویای واقعیت مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی است.
مقاومت اسلامی با تدابیر و اقدامات شهید سلیمانی و برخورداری از ویژگی «مردم پایه بودن» و تکیه بر فطرت انسانها، امروز شامل هستهها و واحدهایی مستقل در کشورهای مختلف است؛ که از یکدیگر پشتیبانی میکنند. این رویدادها حاکی از پدید آمدن وضعیتی است که روند استکبارستیزی و تغییر نظم جهانی به ضرر امریکا و غرب را نوید میدهد. به عبارتی موازنهای که شهید سلیمانی به دنبال آن بود شکل جدید و تکمیلی پیدا کرده است.
زهره مومنیان
منطقهی غرب آسیا که در ادبیات سیاسی کشورهای غربی به آن خاورمیانه میگویند، از ویژگیهای ارزشمند ژئوپلتیکی برخوردار است که جزو «هارتلند» جهان امروز به حساب میآید. از اینرو، سلطه بر آن یک فرصت طلایی را در اختیار قدرتهایی قرار میدهد که به دنبال حاکمیت بر جهان هستند.
هارتلند بخشی از غرب آسیا و شرق اروپا محسوب میشود که کشورهایی مثل انگلستان و آمریکا از طریق دریا نمیتوانند بر آنها مسلط شوند. این کشورها دارای جمعیت زیاد، و سرشار از منابع و انرژی هستند. جادهی ابریشم که امروزه بصورت راه آهن از آن استفاده میشود؛ از تمام این کشورها عبور کرده و ارتباط تجاری و رشد را در پی دارد؛ که برای غرب مخصوصا انگلستان و آمریکا خطرناک است. بنابراین از نظر تئوری مکیندر باید این مناطق همواره درگیر جنگ و آشوب باشند. تجزیه شوند و در فقر نگه داشته شوند.
همین ویژگیها موجب شده تا قدرتهای غربی با برانگیختن احساسات قومی، مذهبی و ایجاد اختلاف در داخل، و سپس استفاده از جنگ و حمله از بیرون همواره کشورهای خاورمیانه را درگیر آشوب کنند. رژیم غاصب صهیونیستی به عنوان دستنشاندهای ماموریت ایجاد تنش و آشوب در این نقطهی حساس کرهی زمین را دارد. و موجودیت منحوسش تسلط دائمی غرب را بر خاورمیانه تضمین میکند.
چرایی حمایت بیچون و چرای دولتهای غربی که سابقهی استعمار و چپاول دارند. مثل فرانسه، آلمان، انگلیس و امریکا، از رژیم جنایتکار صهیونیستی که با وجود ماهیت نژادپرستانه، تروریستی و کودککشی اسرائیل غاصب، خمایتهایشان از آن ادامه دارد. به همین نگاه منفعتطلبانه و اسلامستیزانه برمیگردد. یعنی توانایی تسلط بر خاورمیانه و هارتلند جهانی. این هدف خود را در جنگ ۳۳ روزه علیه حزبالله لبنان رونمایی کردند. جنگ 33 روزه یکی از اقداماتی بود که کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا هدف از آن را آغاز ایجاد خاورمیانه جدید دانست.
نقش فعال و بسزای سردار سلیمانی در خط مقدم جنگ 33 روزه
در جریان جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی با تمام توان زیرساختهای مقاومت در لبنان را هدف قرار داد. در این میان، حاج قاسم سلیمانی به عنوان فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز به عنوان پشتوانهی مقاومت وارد عمل شد؛ و به حمایت از مقاومت لبنان پرداخت. در آن هنگام، [تصور این بود که سردار سلیمانی جهت اتصال جمهوری اسلامی ایران با مقاومت در دمشق مستقر شود. حتی بشار اسد دستورات لازم برای حمایت از مقاومت در لبنان را صادر کرده بود. وی دست حاجقاسمسلیمانی را برای ارسال تسلیحات از کانالهای سوریه به لبنان باز گذاشته بود؛ و اعلام کرده بود، سوریه از محتویات انبارهای تسلیحاتی خود برای مسلح کردن نیروهای مقاومت در لبنان دریغ نمیکند.]
علیرغم تمامی آنچه که گفته شد، حاج قاسم سلیمانی دوست نداشت که در خط مقدم جبهه نبرد در لبنان نباشد. به همین دلیل، او اصرار داشت که در اتاق عملیات مرکزی در شهر «بیروت» در کنار فرمانده شهید «حاج عماد مغنیه» دوست و همراه همیشگیاش و نیز در کنار سید حسننصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان باشد. در طول جنگ ۳۳ روزه حاج قاسم مُدام در میان میادین نبرد و اتاق عملیات مرکزی در رفت و آمد بود.
او در این مدت تمام تلاش خود را به کار بست تا تمامی آنچه را که مَردان مقاومت در لبنان به آن احتیاج داشتند، فراهم کند. [عماد مغنیه] ازحجم حمایتهای حاج قاسم سلیمانی از نیروهای مقاومت در لبنان سخن میگفت. شهید مغنیه همچنین از حجم کمکهایی سخن گفت که به فضل حاج قاسم سلیمانی و رهنمودهای امام سیدعلیخامنهای (مد ظلهالعالی) به دست نیروی مقاومت در لبنان رسیده بود. همین حمایتها و امدادرسانیها بود که موجب شد مقاومت لبنان پس از جنگ، قدرتی به مراتب بیشتر از مرحله پیش از جنگ داشته باشد.
شکست صهیونیستها در جنگ 33 روزه و ایجاد داعش
صهیونیزم پس از شکست جنگ 33 روزه تروریستهای تکفیری داعش را در سوریه ایجاد و حمایت کردند. و به بیثباتسازی و شورش داخلی با استفاده از فشار اقتصادی، درکشورهای عراق و لبنان و در ادامه سوریه و ایران روی آوردند. با استفاده از رسانههای فضای مجازی به تحریک احساسات جوانانی روی آورند، که فاقد حافظهی تاریخی از سوابق سلطه و جنایتهای دولتهای استعمارگر بودند. اما راه به جایی نبردند.
داعش به همت جبههی مقاومت و فرماندهی بی بدیل سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی شکست خورد. و بساط کشتار و خشونت جمعآوری گردید. چنین روندی موجب عصبانیت امریکاییها شد، آنها شکلگیری و توسعهی مقاومت در منطقه را عامل اصلی شکست تروریسم تکفیری و تهدید رژیم صهیونیستی میدانستند.
از نگاه آنان آنچه روند اجرای طرحهایششان را در منطقه به بن بست کشانده بود. مقاومت اسلامی و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران بود؛ که با فرماندهی و هدایت سردار قاسمسلیمانی از اشغال عراق و افغانستان تا جنگ نیابتی صهیونیستها و تکفیریها فرصتی برای استقلال و رهایی این منطقه از سلطهی امریکا پدیده آورده و حتی پای روسها را برای ایستادگی در آخرین خاکریز شرقی یعنی سوریه باز کرده بود.
تصور امریکاییها این بود که سردارسلیمانی را اگر از این گردونه حذف کنند، میتوانند روند شکلدهی به طرح خاورمیانهی جدید را کامل کنند. با چنین تصور واهی سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس و همراهان آنان در روز ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ با حمله پهپادها و حضور کماندوهای امریکایی در حاشیه فرودگاه بینالمللی بغداد به شهادت رسیدند. بیتردید شهادت سردار سلیمانی، قهرمان مبارزه با تروریستهای صهیونیستی و تکفیری، ضربهای به مقاومت اسلامی بود که سالها تجربهی جنگ و جهاد داشت و از توانمندیها و مهارتهای زیادی برای طراحی استراتژی در میدان جنگ، و در میدانهای سیاسی و دیپلماتیک برخوردار بود.
براساس ارزیابی امریکا و متحدان جنایتکار آن، ترور شهید سلیمانی نه تنها ایران را به درون مرزها برمیگرداند، بلکه مقاومت را از شخصیتی کاریزماتیک، الهامبخش و هدایتگر محروم میکرد. و غرب آسیا در اختیار اهداف ضد بشری آمریکا و متحدان غربیاش قرار میگرفت.
پس از شهادت سردار سلیمانی، شهرت او بیشتر شد. و او که خود را حریف امریکاییها معرفی کرده بود، الهامبخش تمامی کسانی شد که دغدغهی عزت را داشته، و از سیاستهای مداخلهجویانه و سلطهطلبانهی امریکا و قدرتهای متحد او به تنگ آمدهاند.
وقایعی، چون حمله مداوم به پایگاههای امریکایی در عراق و سوریه، منتهی شدن جنگ ظالمانه علیه یمن به آتشبس و مذاکره، فرار امریکاییها از افغانستان و بالاتر از همه عملیات طوفانالاقصی علیه صهیونیستها و مقاومت جانانهی مردم مظلوم و مقتدر غزه در برابر جنایتکاران صهیونیست، در چندین ماه نبرد نابرابر و گسترش آرمان دفاع از مظلومان فلسطین، و ایدهی پایان دادن به روند جنایت و نسلکشی در فلسطین اشغالی، که امروز به سراسر جهان کشیده شده، گویای واقعیت مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی است.
مقاومت اسلامی با تدابیر و اقدامات شهید سلیمانی و برخورداری از ویژگی «مردم پایه بودن» و تکیه بر فطرت انسانها، امروز شامل هستهها و واحدهایی مستقل در کشورهای مختلف است؛ که از یکدیگر پشتیبانی میکنند. این رویدادها حاکی از پدید آمدن وضعیتی است که روند استکبارستیزی و تغییر نظم جهانی به ضرر امریکا و غرب را نوید میدهد. به عبارتی موازنهای که شهید سلیمانی به دنبال آن بود شکل جدید و تکمیلی پیدا کرده است.
زهره مومنیان
نظر
ارسال نظر برای این مطلب